نشان هویت، نشان کردن، اختصاص دادن، کنار گذاشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This city displays all the earmarks of poverty and hopelessness.
این شهر دارای کلیهی نشانههای فقر و نومیدی میباشد.
Political extremism earmarks his family.
تندروی سیاسی، ویژگی خانوادگی اوست.
the money earmarked for the building of a dormitory
پولی که برای ساختن خوابگاه تخصیص داده شده است
They have earmarked Hassan for the job.
آنان حسن را برای آن شغل در نظر گرفته اند.
تخصیص یافته (برای)، کنار گذاشته شده، درنظر گرفته شده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «earmark» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/earmark