شکل جمع:
distinctionsتمیز، فرق، امتیاز، برتری، ترجیح، رجحان، تشخیص
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the distinction between good and evil
فرق بین نیکی و بدی
He is not interested in distinctions between philosophical schools.
او علاقهای به تمایزات مکاتب فلسفی ندارد.
a writer of distinction
نویسندهای ممتاز
to serve with distinction
با سربلندی خدمت کردن
to graduate from college with distinction
از دانشگاه با امتیاز فارغالتحصیل شدن
to win a distinction for bravery
به خاطر شجاعت نشان گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «distinction» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distinction