با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Reputation

ˌrepjəˈteɪʃn ˌrepjəˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reputations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
شهرت، اعتبار، آبرو، خوش‌نامی، اشتهار، آوازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to damage someone's reputation
- به شهرت کسی آسیب زدن
- a bad reputation
- بدنامی
- to lose one's reputation
- نام نیک خود را از دست دادن
- His reputation spread all over Europe.
- نیکنامی او در سرتاسر اروپا پیچید.
- He saved the reputations of several ladies.
- آبروی چندین خانم را حفظ کرد.
- He has the reputation of being intelligent.
- او به باهوشی معروف است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reputation

  1. noun commonly held opinion of person’s character
    Synonyms: acceptability, account, approval, authority, character, credit, dependability, distinction, éclat, eminence, esteem, estimation, fame, favor, honor, influence, mark, name, notoriety, opinion, position, prestige, privilege, prominence, rank, regard, reliability, renown, rep, report, repute, respectability, standing, stature, trustworthiness, weight
    Antonyms: disreputableness, ill repute, notoriety

Collocations

لغات هم‌خانواده reputation

ارجاع به لغت reputation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reputation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reputation

لغات نزدیک reputation

پیشنهاد بهبود معانی