شکل جمع:
reputationsشهرت، اعتبار، آبرو، خوشنامی، اشتهار، آوازه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to damage someone's reputation
به شهرت کسی آسیب زدن
a bad reputation
بدنامی
to lose one's reputation
نام نیک خود را از دست دادن
His reputation spread all over Europe.
نیکنامی او در سرتاسر اروپا پیچید.
He saved the reputations of several ladies.
آبروی چندین خانم را حفظ کرد.
He has the reputation of being intelligent.
او به باهوشی معروف است.
به چیزی معروف بودن، شهرت (چیزی را) داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reputation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reputation