امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Favor

American: ˈfeɪvər British: ˈfeɪvə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    favored
  • شکل سوم:

    favored
  • سوم‌شخص مفرد:

    favors
  • وجه وصفی حال:

    favoring
  • شکل جمع:

    favors

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی favour است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
التافات، توجه، مرحمت، لطف، عنایت، توفیق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She was free with her favor to him.
- آن زن بدون ملاحظه خود را در اختیار او گذاشت.
- ref. your favor of the 15th December
- عطف به نامه‌ی مورخه‌ی 15 دسامبر شما
- Fortune favored her.
- بخت به او روی کرد.
- to look with favor at
- با نظر مساعد نگاه کردن
verb - transitive
کم کار کشیدن از، کمتر به کار زدن، ملاحظه ی کسی (یا چیزی) را کردن
- to favor an injured leg
- از پای صدمه‌دیده کمتر کار کشیدن
verb - transitive
تبعیض قائل شدن
- The teacher showed favor toward his own brother.
- معلم در مورد برادر خودش تبعیض قائل شد.
verb - transitive
مرحمت کردن، نیکی کردن به، احسان کردن، دوست داشتن، مورد توجه قرار دادن، یاری کردن
- Please do me the favor of not smoking here.
- لطف کنید از سیگار کشیدن در اینجا خودداری کنید.
- to do somebody a favor
- به کسی لطف کردن
- The author favored us with a copy of his latest book.
- نویسنده یک نسخه از آخرین کتاب خود را به ما التفات کرد.
verb - transitive
طرفداری کردن، موافق بودن با، مساعد بودن برای، شبیه بودن با
- A politician who wants to keep the favor of the people.
- سیاست‌بازی که می‌خواهد نظر مساعد مردم را حفظ کند.
- a favored group
- گروه مورد ترجیح
- Rain favored his escape.
- باران فرار او را آسان کرد.
- He favors his father.
- او به پدرش رفته است.
- We favor free elections.
- ما هوادار انتخابات آزاد هستیم.
- She favors a total elimination of all taxes.
- او طرفدار از میان برداشتن کامل همه‌ی مالیات‌ها است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun uncountable
تایید، یاری، احسان، مساعدت، نیکی، دستیری، همراهی، طرفداری
noun uncountable
نشان، گل یا نامه محبت آمیز
noun uncountable
رخصت اجازه
noun uncountable
چهره، معروفیت، شهرت
- I am in favor of going.
- من موافق رفتن هستم.
- to bestow one's favors upon
- هم‌خوابگی کردن با
- He was in favor with the masses.
- او محبوب توده‌ها بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد favor

  1. noun approval, good opinion; help
    Synonyms:
    accommodation account admiration aid approbation assistance backing benediction benefit benevolence benignity bias blessing boon championship compliment consideration cooperation courtesy dispensation encouragement esteem estimation friendliness gift good turn good will grace indulgence kindness largess obligement okay partiality patronage present regard respect service support token
    Antonyms:
    disapproval disfavor
  1. verb pamper, reward; help
    Synonyms:
    abet accommodate advance aid assist befriend be partial to do a kindness do right by esteem facilitate further gratify humor indulge make exception oblige play favorites promote pull strings show consideration side with smile upon spare spoil treat well value
    Antonyms:
    hinder hurt thwart
  1. verb prefer, like
    Synonyms:
    accept advocate appreciate approbate approve back be in favor of be on one’s side buck for champion choose commend cotton to countenance encourage endorse esteem eulogize fancy flash on for go for hold with honor incline lean toward look up to opt for patronize pick praise prize regard highly root for sanction single out support take a liking to take a shine to take to think well of tilt toward value
    Antonyms:
    disfavor dislike
  1. verb look like
    Synonyms:
    be the image of be the picture of feature resemble simulate take after

Collocations

  • find favor

    مورد لطف و توجه قرار گرفتن، جلب رضایت و عنایت (کسی را) کردن

  • in favor

    مورد لطف، سوگلی، محبوب

  • out of favor

    مورد غضب، مغضوب، از چشم‌افتاده، نامحبوب

Idioms

  • in favor of

    برای، به خاطر، به نفع، در راستای، طرف چیزی بودن، طرفدار بودن، هوادار بودن

ارجاع به لغت favor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «favor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/favor

لغات نزدیک favor

پیشنهاد بهبود معانی