گذشتهی ساده:
favoredشکل سوم:
favoredسومشخص مفرد:
favorsوجه وصفی حال:
favoringشکل جمع:
favorsحالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی favour است.
التافات، توجه، مرحمت، لطف، عنایت، توفیق
She was free with her favor to him.
آن زن بدون ملاحظه خود را در اختیار او گذاشت.
ref. your favor of the 15th December
عطف به نامهی مورخهی 15 دسامبر شما
Fortune favored her.
بخت به او روی کرد.
to look with favor at
با نظر مساعد نگاه کردن
کم کار کشیدن از، کمتر به کار زدن، ملاحظه ی کسی (یا چیزی) را کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to favor an injured leg
از پای صدمهدیده کمتر کار کشیدن
تبعیض قائل شدن
The teacher showed favor toward his own brother.
معلم در مورد برادر خودش تبعیض قائل شد.
مرحمت کردن، نیکی کردن به، احسان کردن، دوست داشتن، مورد توجه قرار دادن، یاری کردن
Please do me the favor of not smoking here.
لطف کنید از سیگار کشیدن در اینجا خودداری کنید.
to do somebody a favor
به کسی لطف کردن
The author favored us with a copy of his latest book.
نویسنده یک نسخه از آخرین کتاب خود را به ما التفات کرد.
طرفداری کردن، موافق بودن با، مساعد بودن برای، شبیه بودن با
A politician who wants to keep the favor of the people.
سیاستبازی که میخواهد نظر مساعد مردم را حفظ کند.
a favored group
گروه مورد ترجیح
Rain favored his escape.
باران فرار او را آسان کرد.
He favors his father.
او به پدرش رفته است.
We favor free elections.
ما هوادار انتخابات آزاد هستیم.
She favors a total elimination of all taxes.
او طرفدار از میان برداشتن کامل همهی مالیاتها است.
تایید، یاری، احسان، مساعدت، نیکی، دستیری، همراهی، طرفداری
نشان، گل یا نامه محبت آمیز
رخصت اجازه
چهره، معروفیت، شهرت
I am in favor of going.
من موافق رفتن هستم.
to bestow one's favors upon
همخوابگی کردن با
He was in favor with the masses.
او محبوب تودهها بود.
مورد لطف و توجه قرار گرفتن، جلب رضایت و عنایت (کسی را) کردن
مورد لطف، سوگلی، محبوب
به سود کسی، به نفع کسی
مورد غضب، مغضوب، از چشمافتاده، نامحبوب
برای، به خاطر، به نفع، در راستای، طرف چیزی بودن، طرفدار بودن، هوادار بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «favor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/favor