آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ آذر ۱۴۰۲

    Bias

    ˈbaɪəs ˈbaɪəs

    گذشته‌ی ساده:

    biassed

    شکل سوم:

    biassed

    سوم‌شخص مفرد:

    biasses

    وجه وصفی حال:

    biassing

    شکل جمع:

    biasses

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از شکل جمع و سوم شخص مفرد biases به‌ جای biasses استفاده کرد.

    معنی bias | جمله با bias

    noun countable C2

    تعصب، تمایل، سوگیری، تمایل به یک طرف، طرفداری، گرایش، کژگرایی، تبعیض، غرض‌ورزی

    a chronic bias toward inflation

    گرایش شدید به تورم اقتصادی

    a bias toward a certain type of personality

    تمایل نسبت به گونه‌ی ویژه‌ای از شخصیت

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Their policy had no educational bias.

    سیاست آن‌ها گرایش آموزشی نداشت.

    the bias against women

    تبعیض نسبت به زنان

    verb - intransitive

    تعصب داشتن، تمایل داشتن، سوگیری کردن، مغرض بودن، جانبداری کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    They were biased against Hindus.

    نسبت به هندوها غرض داشتند.

    The university is more biased towards the sciences.

    دانشگاه نسبت به علوم تمایل بیشتری دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    In her husband's biased eyes she is the most beautiful woman on earth.

    از دید جانبدارانه‌ی شوهرش او زیباترین زن روی زمین است.

    noun countable

    (آمار) تورش، خطا

    verb - transitive

    به یک طرف متمایل کردن، تحت‌ تأثیر قرار دادن، باعث تبعیض شدن، کژگرایی کردن، غرض‌ورزی کردن

    biased sampling

    نمونه‌برداری غیرتصادفی (سوگیرانه)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bias

    1. noun belief in one way; partiality
      Synonyms:
      preference tendency inclination leaning predisposition prejudice bent proclivity penchant favoritism disposition turn tilt spin unfairness intolerance bigotry one-sidedness narrowmindedness chauvinism viewpoint standpoint prepossession preconception mind-set head-set proneness flash mind trip illiberality
      Antonyms:
      fairness impartiality justness
    1. noun diagonal weave of fabric
      Synonyms:
      angle slant incline oblique cross cant
    1. verb cause to favor
      Synonyms:
      influence sway incline weight prejudice slant distort warp twist make partial
      Antonyms:
      be fair be impartial be just

    Collocations

    on the bias

    اریب، مورب، میان‌بر

    لغات هم‌خانواده bias

    • noun
      bias
    • adjective
      biased
    • verb - transitive
      bias

    سوال‌های رایج bias

    گذشته‌ی ساده bias چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bias در زبان انگلیسی biassed است.

    شکل سوم bias چی میشه؟

    شکل سوم bias در زبان انگلیسی biassed است.

    شکل جمع bias چی میشه؟

    شکل جمع bias در زبان انگلیسی biasses است.

    وجه وصفی حال bias چی میشه؟

    وجه وصفی حال bias در زبان انگلیسی biassing است.

    سوم‌شخص مفرد bias چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bias در زبان انگلیسی biasses است.

    ارجاع به لغت bias

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bias» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bias

    لغات نزدیک bias

    • - biannual
    • - biannulate
    • - bias
    • - bias (ply) tire
    • - bias distortion
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.