گذشتهی ساده:
biassedشکل سوم:
biassedسومشخص مفرد:
biassesوجه وصفی حال:
biassingشکل جمع:
biassesهمچنین میتوان از شکل جمع و سوم شخص مفرد biases به جای biasses استفاده کرد.
تعصب، تمایل، سوگیری، تمایل به یک طرف، طرفداری، گرایش، کژگرایی، تبعیض، غرضورزی
a chronic bias toward inflation
گرایش شدید به تورم اقتصادی
a bias toward a certain type of personality
تمایل نسبت به گونهی ویژهای از شخصیت
Their policy had no educational bias.
سیاست آنها گرایش آموزشی نداشت.
the bias against women
تبعیض نسبت به زنان
تعصب داشتن، تمایل داشتن، سوگیری کردن، مغرض بودن، جانبداری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They were biased against Hindus.
نسبت به هندوها غرض داشتند.
The university is more biased towards the sciences.
دانشگاه نسبت به علوم تمایل بیشتری دارد.
In her husband's biased eyes she is the most beautiful woman on earth.
از دید جانبدارانهی شوهرش او زیباترین زن روی زمین است.
(آمار) تورش، خطا
به یک طرف متمایل کردن، تحت تأثیر قرار دادن، باعث تبعیض شدن، کژگرایی کردن، غرضورزی کردن
biased sampling
نمونهبرداری غیرتصادفی (سوگیرانه)
اریب، مورب، میانبر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bias» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bias