انگلیسی آمریکایی پارتیبازی، رفیقبازی، باندبازی
The company's HR department was accused of showing favoritism towards certain employees.
بخش منابع انسانی شرکت به پارتیبازی برای بعضی کارمندان متهم بود.
Favoritism in the workplace can lead to low morale among employees.
پارتیبازی در محل کار میتواند منجر به کاهش روحیهی کارکنان شود.
طرفداری، جانبداری، حمایت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The coach's favoritism towards certain players led to resentment and division among the team.
طرفداری مربی از بعضی بازیکنان منجر به دلخوری و تفرقه در تیم شد.
The teacher was accused of showing favoritism towards certain students.
معلم متهم به جانبداری نسبت به دانشآموزان خاصی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «favoritism» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/favoritism