آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Partiality

ˌpɑːrʃiˈælət̬i ˌpɑːʃiˈæləti

معنی partiality | جمله با partiality

noun

طرفداری، جانبداری، تعصب، غرض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

It is difficult for me to judge my daughter's painting without partiality.

داوری بی‌طرفانه‌ی نقاشی دخترم برای من دشوار است.

His partiality to the members of his own party was obvious.

جانب‌داری او از اعضای حزب خودش آشکار بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

her partiality for Persian music

علاقه‌ی او نسبت به موسیقی ایرانی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد partiality

ارجاع به لغت partiality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «partiality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/partiality

لغات نزدیک partiality

پیشنهاد بهبود معانی