امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disinterest

dɪsˈɪntrɪst dɪsˈɪntrɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
علاقه نداشتن، بی‌علاقه کردن، بی‌علاقه شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The voter's disinterest led to the election of unqualified people.
- بی‌تفاوتی رأی‌دهندگان منجر به انتخاب شدن اشخاص ناصالح شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disinterest

  1. noun The quality or state of being just and unbiased
    Synonyms:
    detachment disinterestedness dispassion dispassionateness equitableness fair-mindedness fairness impartiality impartialness justice justness nonpartisanship objectiveness objectivity
  1. noun Lack of emotion or interest
    Synonyms:
    indifference apathy impassivity incuriosity incuriousness insensibility insensibleness lassitude neutrality lethargy listlessness phlegm stolidity stolidness unconcern uninterest unresponsiveness

ارجاع به لغت disinterest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disinterest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disinterest

لغات نزدیک disinterest

پیشنهاد بهبود معانی