شکل جمع:
apathiesبیحسی، بیعاطفگی، خونسردی، بیعلاقگی، بیتوجهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
People's apathy about politics leads to politicians' corruption.
بیتوجهی مردم نسبت به سیاست منجر به فساد سیاستمداران میشود.
She was frustrated by the apathy of her coworkers.
او از بیعاطفگی همکارانش سرخورده شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apathy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apathy