امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Apathy

ˈæpəθi ˈæpəθi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    apathies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
بی‌حسی، بی‌عاطفگی، خونسردی، بی‌علاقگی، بی‌توجهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- People's apathy about politics leads to politicians' corruption.
- بی‌توجهی مردم نسبت به سیاست منجر به فساد سیاست‌مداران می‌شود.
- She was frustrated by the apathy of her coworkers.
- او از بی‌عاطفگی همکارانش سرخورده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apathy

  1. noun uncaring attitude, lack of interest
    Synonyms:
    aloofness coldness coolness detachment disinterest dispassion disregard dullness emotionlessness halfheartedness heedlessness indifference insensibility insensitivity insouciance lassitude lethargy listlessness passiveness passivity stoicism unconcern unresponsiveness
    Antonyms:
    care concern feeling interest passion sensitivity sympathy warmth

ارجاع به لغت apathy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apathy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apathy

لغات نزدیک apathy

پیشنهاد بهبود معانی