امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Coolness

ˈkuːlnəs ˈkuːlnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(توأم با اطمینان به خود حتی در سختی‌ها و دشواری‌ها) خون‌سردی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Her coolness in an emergency was admirable.
- خون‌سردی‌اش در مواقع اضطراری، ستودنی بود.
- He performed with all the coolness of a veteran.
- با نهایت خون‌سردی، نقش یک کهنه‌سرباز را اجرا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coolness

  1. noun Relative lack of physical warmth
    Synonyms:
    coldness chilliness chill cold frigidity frigidness iciness
  1. noun A stable, calm state of the emotions
    Synonyms:
    aplomb imperturbability composure nonchalance imperturbableness balance collectedness (colloq.)impudence equanimity assurance audacity chilliness calmness poise cold sang-froid self-possession dispassion unflappability indifference cool nerve sangfroid serenity nip
  1. noun Fearless self-possession in the face of danger
    Synonyms:
    nervelessness

لغات هم‌خانواده coolness

  • verb - transitive
    cool

ارجاع به لغت coolness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coolness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coolness

لغات نزدیک coolness

پیشنهاد بهبود معانی