آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Balance

ˈbæləns ˈbæləns

گذشته‌ی ساده:

balanced

شکل سوم:

balanced

سوم‌شخص مفرد:

balances

وجه وصفی حال:

balancing

شکل جمع:

balances

معنی balance | جمله با balance

noun uncountable B2

تعادل، توازن (فکری یا جسمی)، تراز، موازنه

Akbar kept his balance on the tightrope.

اکبر تعادل خود را بر روی طناب کشیده حفظ کرد.

to lose one's balance

تعادل خود را از دست دادن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The boxer kept his opponent off balance for the last two rounds.

در دو راند آخر، مشت‌زن تعادل حریف خود را مختل کرد.

noun countable

ترازو، میزان، پارسنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The symbol of justice holds a balance in one hand and a sword in the other.

نماد عدالت در یک دست ترازو و در دست دیگر شمشیر دارد.

noun countable

(حسابداری) موازنه، موجودی، مانده، تتمه، بقیه، تتمه حساب

You will receive the balance in cash.

بقیه پول را نقدا دریافت خواهی کرد.

How much is the balance of my account?

موجودی حساب من چقدر است؟

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the balance ot the loan

تتمه‌ی وام

the balance of the week

بقیه‌ی هفته

verb - transitive

برابرکردن، موازنه کردن، متعادل کردن

Supply and demand should be balanced.

عرضه و تقاضا باید متعادل باشند.

verb - transitive

مقایسه کردن، سنجیدن، وزن کردن، در ترازو سنجیدن

verb - transitive

(حسابداری) موازنه کردن، تسویه حساب کردن، تراز کردن، بالانس زدن

to balance the books of a company

دفاتر یک شرکت را موازنه کردن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد balance

  1. noun composure
    Antonyms:
    imbalance noncomposure
  1. noun money remaining in account
  1. verb compare
    Antonyms:

Collocations

balance brought forward

نقل تراز از صفحه‌ی قبل

balance carried forward

نقل تراز به صفحه‌ی بعد

balance due

جمع حساب بدهکار تراز، بدهی

balance in hand

موجودی

balance of payments

تراز (موازنه‌ی) پرداخت‌ها

Collocations بیشتر

balance of powers

توازن قدرت(ها)

hold the balance of power

در موقعیت شاهین ترازو بودن، موازنه‌ی قوا را در اختیار داشتن، موازنه‌ی (تعادل) قدرت را حفظ کردن

on balance

با در نظر گرفتن همه‌ی جوانب، به هر حال

strike a balance

توازن برقرار کردن

Idioms

balance out

مساوی بودن، یکدیگر را خنثی کردن، سر به سر شدن

in the balance

معلق، در شرف تعیین، بحرانی

off balance

نامتوازن، نااستوار

سوال‌های رایج balance

گذشته‌ی ساده balance چی میشه؟

گذشته‌ی ساده balance در زبان انگلیسی balanced است.

شکل سوم balance چی میشه؟

شکل سوم balance در زبان انگلیسی balanced است.

شکل جمع balance چی میشه؟

شکل جمع balance در زبان انگلیسی balances است.

وجه وصفی حال balance چی میشه؟

وجه وصفی حال balance در زبان انگلیسی balancing است.

سوم‌شخص مفرد balance چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد balance در زبان انگلیسی balances است.

ارجاع به لغت balance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «balance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/balance

لغات نزدیک balance

پیشنهاد بهبود معانی