گذشتهی ساده:
balancedشکل سوم:
balancedسومشخص مفرد:
balancesوجه وصفی حال:
balancingشکل جمع:
balancesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نقل تراز از صفحهی قبل
نقل تراز به صفحهی بعد
جمع حساب بدهکار تراز، بدهی
موجودی
تراز (موازنهی) پرداختها
توازن قدرت(ها)
در موقعیت شاهین ترازو بودن، موازنهی قوا را در اختیار داشتن، موازنهی (تعادل) قدرت را حفظ کردن
با در نظر گرفتن همهی جوانب، به هر حال
توازن برقرار کردن
مساوی بودن، یکدیگر را خنثی کردن، سر به سر شدن
معلق، در شرف تعیین، بحرانی
نامتوازن، نااستوار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «balance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/balance