گذشتهی ساده:
nullifiedشکل سوم:
nullifiedسومشخص مفرد:
nullifiesوجه وصفی حال:
nullifyingبیاثر کردن، لغو کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His claim was nullified by the court.
دادگاه ادعای او را باطل کرد.
We tried to nullify the enemy's propaganda.
کوشیدیم که تبلیغات دشمن را خنثی کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nullify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nullify