Invalidate

ɪnˈvælədeɪt ɪnˈvælədeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    invalidated
  • شکل سوم:

    invalidated
  • سوم‌شخص مفرد:

    invalidates
  • وجه وصفی حال:

    invalidating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
( invalid ) ناتوان کردن، علیل کردن، باطل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The use of the wrong stamp invalidated the contract.
- به‌کار بردن مهر اشتباهی قرارداد را از اعتبار انداخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invalidate

  1. verb render null and void
    Synonyms: abate, abolish, abrogate, annihilate, annul, blow sky-high, cancel, circumduct, counteract, counterbalance, disannul, discredit, disqualify, impair, negate, negative, neutralize, nix, nullify, offset, overrule, overthrow, quash, refute, revoke, shoot full of holes, undermine, undo, unfit, weaken, X-out
    Antonyms: approve, permit, validate

ارجاع به لغت invalidate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invalidate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invalidate

لغات نزدیک invalidate

پیشنهاد بهبود معانی