آخرین به‌روزرسانی:

معنی invalid به فارسی

ɪnˈvælɪd ˈɪnvəlɪd ɪnˈvælɪd ˈɪnvəliːd

گذشته‌ی ساده:

invalided

شکل سوم:

invalided

سوم‌شخص مفرد:

invalids

وجه وصفی حال:

invaliding

شکل جمع:

invalids

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بی‌اعتبار، باطل، نامعتبر، فاقد اعتبار قانونی

Without your signature the document is invalid.

بدون امضای شما سند ارزش قانونی ندارد.

Your visa will be invalid if you leave the country.

اگر کشور را ترک کنید، ویزای شما بی‌اعتبار خواهد شد.

adjective

نادرست، باطل، بی‌اساس، غیرمنطقی، غلط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Many believed the theory, but scientists called it invalid.

بسیاری این نظریه را پذیرفتند، اما دانشمندان آن را بی‌اساس خواندند.

His conclusion was based on invalid assumptions.

نتیجه‌گیری او بر اساس فرضیات نادرست بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

invalid reasoning

استدلال باطل

noun countable

قدیمی علیل، ناتوان، بیمار، زمین‌گیر، معلول، رنجور

Invalids are given financial assistance.

به معلولین کمک‌هزینه داده می‌شود.

The old invalid spends most of his days in bed.

آن بیمار سال‌خورده بیشتر روزهایش را در تخت می‌گذراند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He hired a nurse to take care of his invalid mother.

او برای مراقبت از مادر رنجورش پرستار اجیر کرد.

He called France an economic invalid.

او فرانسه را یک معلول اقتصادی نامید.

an invalid home

خانه‌ی معلولین

verb - transitive

انگلیسی بریتانیایی ناتوان کردن، علیل کردن، زمین‌گیر کردن، مرخص کردن، بازنشسته کردن (به‌خاطر بیماری یا ناتوانی)

His deteriorating health finally invalided him and confined him to bed.

وخامت سلامتی‌اش سرانجام او را زمین‌گیر کرد و به تخت بست.

He was invalided out of the navy after a serious injury.

او پس‌از جراحتی شدید از نیروی دریایی مرخص شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invalid

  1. adjective worthless; unfounded
    Synonyms:
    bad false wrong unsound baseless untrue void illogical irrational unreasonable fallacious inoperative nugatory null mad reasonless unreasoned not working not binding sophistic unscientific null and void
    Antonyms:
    valid sound worthy worthwhile
  1. adjective sickly
    Synonyms:
    sick ill poorly ailing weak frail feeble run-down down below par laid low out of action bedridden disabled infirm debilitated peaked on the sick list
    Antonyms:
    healthy well
  1. noun sick person
    Synonyms:
    patient sufferer convalescent shut-in consumptive incurable
  1. adjective containing fundamental errors in reasoning
    Synonyms:
    false unsound fallacious baseless illogical inauthentic inoperative sophistic nugatory null specious null-and-void of no efficacy spurious powerless unfounded unlawful valetudinarian void
    Antonyms:
    healthy well
  1. verb injure permanently
    Synonyms:
    invalidate nullify disable repeal stultify incapacitate vitiate weaken handicap

سوال‌های رایج invalid

invalid به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی invalid در زبان انگلیسی چندین معنی و کاربرد متفاوت دارد که بستگی به زمینه‌ی استفاده آن دارد. در حالت کلی، این واژه به معنای «غیرمعتبر»، «باطل»، «نامعتبر» یا «ناسالم» است و در حوزه‌های حقوقی، پزشکی، فناوری اطلاعات و روزمره کاربردهای گسترده‌ای دارد.

از لحاظ حقوقی، invalid به چیزی گفته می‌شود که از نظر قانونی فاقد اعتبار، ارزش یا اثر حقوقی است. برای مثال، یک قرارداد invalid یعنی قراردادی که به دلایلی مانند نقض قوانین، فقدان رضایت طرفین یا اشتباهات فاحش، قابل اجرا یا قابل قبول نیست. در این معنا، invalid بودن به معنای بی‌اعتباری و ناتوانی در تأثیرگذاری حقوقی است و معمولاً منجر به لغو یا عدم اجرای آن سند یا قرارداد می‌شود.

در زمینه پزشکی، واژه‌ی invalid گاهی به فردی اشاره دارد که به دلیل بیماری یا ناتوانی شدید، قادر به انجام فعالیت‌های روزمره یا مستقل زندگی کردن نیست. این کاربرد بیشتر در گذشته رایج بود و امروزه ترجیح داده می‌شود به جای آن از اصطلاحات دقیق‌تر و محترمانه‌تری مانند «بیمار مزمن» یا «دارای ناتوانی جسمی» استفاده شود تا بار منفی و تحقیرآمیز کمتری داشته باشد.

در فناوری اطلاعات و علوم کامپیوتر، invalid برای توصیف داده‌ها، ورودی‌ها یا درخواست‌هایی به کار می‌رود که مطابق قواعد یا استانداردهای تعریف‌شده نیستند. برای مثال، اگر کاربری در یک فرم اینترنتی، اطلاعات اشتباه یا ناقص وارد کند، آن ورودی به عنوان invalid شناسایی شده و سیستم آن را نمی‌پذیرد. این کاربرد کمک می‌کند تا اطلاعات نادرست یا مخرب از سیستم حذف شده و عملکرد صحیح حفظ شود.

در زبان روزمره، invalid به معنای «نامعتبر» یا «بی‌اعتبار» به کار می‌رود. برای مثال، بلیطی که تاریخ آن گذشته باشد یا کدی که منقضی شده باشد، invalid تلقی می‌شود. این مفهوم با همان معنای اصلی یعنی نداشتن اعتبار یا عدم پذیرش مرتبط است و در موقعیت‌های مختلف اجتماعی و تجاری کاربرد دارد.

واژه‌ی invalid مفهوم ناتوانی در داشتن اعتبار یا اثر را منتقل می‌کند و نشان‌دهنده وضعیتی است که در آن چیزی یا کسی قادر به انجام وظیفه یا رسیدن به هدف تعریف‌شده نیست. این کلمه با بار منفی همراه است و معمولاً نیازمند اصلاح، بازنگری یا توجه ویژه است تا شرایط بهبود یابد یا از اثرات منفی آن جلوگیری شود

ارجاع به لغت invalid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invalid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/invalid

لغات نزدیک invalid

پیشنهاد بهبود معانی