صفت تفضیلی:
more bedriddenصفت عالی:
most bedriddenاین لغت به شکل bedrid نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری bedridden رایج است.
زمینگیر (مجبور به ماندن در رختخواب به دلیل بیماری یا جراحت و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His mother was bedridden for three weeks.
مادرش سه هفته زمینگیر بود.
The bedrid patient required constant care and attention from the nurses.
بیمار زمینگیر نیاز به مراقبت و توجه مداوم پرستاران داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bedridden» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bedridden