آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Ill

    ɪl ɪl

    شکل جمع:

    ills

    صفت تفضیلی:

    more ill

    صفت عالی:

    most ill

    معنی ill | جمله با ill

    noun adjective adverb A2

    ناخوش، رنجور، سو ، خراب، خطر ناک، ناشی، مشکل، سخت، بیمار، بد، زیان‌آور، به‌بدی، به‌طور ناقص، از روی بدخواهی و شرارت، غیر‌دوستانه، زیان

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    ill deeds

    اعمال بد

    ill repute

    شهرت بد

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    ill will

    بدخواهی

    an ill-written book

    کتابی که بد نوشته شده

    ill fortune

    بخت شوم

    ill omen

    شگون بد

    It was an ill moment for the revolution.

    برای انقلاب لحظه‌ی شومی بود.

    ill feelings that culminated in war

    احساس خصومتی که به جنگ منجر شد

    the mentally ill

    بیماران روانی

    Our teacher was ill today.

    امروز معلم ما مریض بود.

    Leftover food can make you ill.

    خوراک مانده ممکن است تو را مریض کند.

    ill breeding

    تربیت غلط

    the natural ills of old age

    بیماریهای طبیعی دوران پیری

    No ills had yet come to her child.

    هنوز صدماتی به فرزند او وارد نیامده بود.

    Good and ill are sometime mixed.

    نیکی و بدی گاهی در هم آمیخته‌اند.

    Ill-gotten gains.

    آنچه که با نادرستی به دست آمده است.

    The suggestion was ill received by the authorities.

    مراجع مربوط پیشنهاد را بد تلقی کردند.

    ill-spoken words

    کلماتی که با نامهربانی ادا شده است

    his ill behaviour toward the captives

    رفتار بد او نسبت به دستگیرشدگان

    They can ill afford to refuse our proposal.

    آنان به سختی می‌توانند پیشنهاد ما را رد کنند.

    Her features, like her temperament, were ill.

    قیافه‌اش هم مانند خلقش ناخوشایند بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ill

    1. adjective sick
      Synonyms:
      unwell poorly ailing unhealthy diseased indisposed under the weather off one’s feet down rotten feeling terrible feeling awful feeling rotten laid low run-down infirm queasy out of sorts peaked woozy a wreck below par got the bug down with on sick list bummed sick as a dog running temperature
      Antonyms:
      well healthy strong good sound
    1. adjective bad, evil
      Synonyms:
      evil wrong harmful unfavorable hurtful unlucky unfortunate unfriendly offensive foul detrimental negative harsh noxious deleterious injurious wicked vile rude malevolent unwholesome threatening ominous ruinous sinister hostile antagonistic unhealthy disrespectful cross hateful ill-mannered unpleasant impertinent surly sullen unpropitious unpromising inimical malicious disturbing iniquitous unmannerly acrimonious nocuous nocent cantankerous unacceptable unacceptable adverse ungracious inauspicious
      Antonyms:
      good
    1. noun misfortune
      Synonyms:
      trouble harm suffering misery pain illness injury disease evil hurt affliction woe complaint sickness damage trial disorder unpleasantness condition ailment tribulation malaise infirmity wrong destruction abuse cruelty insult malice mischief badness wickedness syndrome affection depravity
      Antonyms:
      fortune happiness luck benefit blessing prosperity privilege

    Collocations

    bodes ill (or augurs ill)

    بدشگون است، آینده‌ی خوبی ندارد

    go ill with

    بد بودن برای، فلاکت‌آور بودن برای

    ill luck

    بخت بد

    ill with fever

    بیمار و تب دار

    incurably ill

    بیمار و بی‌درمان، مردنی

    Collocations بیشتر

    (be) taken ill (or fall ill)

    بیمار شدن

    Idioms

    for good or ill

    چه خوب و چه بد

    ill at ease

    احساس اضطراب، احساس ناراحتی، معذب بودن، احساس راحتی نکردن

    take ill

    آزرده و رنجیده شدن

    سوال‌های رایج ill

    شکل جمع ill چی میشه؟

    شکل جمع ill در زبان انگلیسی ills است.

    صفت تفضیلی ill چی میشه؟

    صفت تفضیلی ill در زبان انگلیسی more ill است.

    صفت عالی ill چی میشه؟

    صفت عالی ill در زبان انگلیسی most ill است.

    ارجاع به لغت ill

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ill

    لغات نزدیک ill

    • - ilk
    • - ilka
    • - ill
    • - ill at ease
    • - ill effects
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.