Hurtful

ˈhɜrːtfl ˈhɜːtfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پر‌آزار، مضر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- It is hurtful to our economy.
- برای اقتصاد ما زیان‌آور است.
- His mistakes were hurtful to the newspaper's reputation.
- اشتباهات او برای شهرت روزنامه بد بود.
- The sight of those dying children was hurtful.
- دیدن آن کودکان مردنی (در حال مرگ) دردآور بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hurtful

  1. adjective injurious, cruel
    Synonyms: aching, afflictive, bad, cutting, damaging, dangerous, deadly, deleterious, destructive, detrimental, disadvantageous, distressing, evil, harmful, hurting, malicious, mean, mischievous, nasty, nocuous, noxious, ominous, pernicious, poisonous, prejudicial, spiteful, unkind, upsetting, wounding
    Antonyms: aiding, assisting, harmless, helpful, helping, kind, nice, relieving

لغات هم‌خانواده hurtful

ارجاع به لغت hurtful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hurtful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hurtful

لغات نزدیک hurtful

پیشنهاد بهبود معانی