آزردن، آسیب رساندن، اذیت کردن، جریحه دار کردن، غمگین کردن، خراب کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
She sounded a bit hurt.
مثل اینکه کمی به او برخورده بود.
His behavior hurt me deeply.
رفتار او مرا عمیقاً آزرده کرد.
She was hurt by any kind of criticism.
هرگونه انتقاد او را آزرده میکرد.
It hurts to even think about it.
حتی اندیشیدن دربارهی آن دردآور است.
to hurt somebody's feelings
احساسات کسی را جریحهدار کردن
آسیب دیدن، صدمه دیدن، درد داشتن، درد آور بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Where does it hurt?
کجا (کجایت) درد میکند؟
It hurts here.
اینجا درد میکند.
My tooth hurts.
دندانم درد میکند.
My head is beginning to hurt.
سرم دارد درد میگیرد.
Divorce hurt her reputation.
طلاق به حیثیت او گزند وارد آورد.
He fell down the stairs and hurt his back.
از پلهها افتاد و کمرش آسیب دید.
How did you hurt your knee?
زانویت چطور آسیب دید؟
Continual bombings hurt Germany's industries.
بمبارانهای متمادی به صنایع آلمان آسیب رساند.
Strikes seriously hurt the country's economy.
اعتصابات به اقتصاد کشور آسیب شدید وارد آورد.
Two of the soldiers were badly hurt.
دو تا از سربازان سخت زخمی شده بودند.
She was hurt in a car accident.
او در تصادف ماشین مصدوم شد.
My shoes hurt.
کفشهایم (پاهایم را) میزنند.
The party was hurt politically.
حزب از نظر سیاسی صدمه خورد.
آسیب، صدمه، آزار، ضرر، زخم، کوفتگی، چشم زخم، آزردگی، لطمه، کوفتگی، جور، ستم
People remembered all the hurts they had suffered.
مردم همهی ستمهایی را که دیده بودند، بهیاد آوردند.
a severe financial hurt
آسیب شدید مالی
His hurt was not serious.
زخم او وخیم نبود.
a feeling of anger and hurt
احساس خشم و آزردگی
آسیب دیده، معیوب، صدمه خورده، لطمه خورده
a sale of hurt books
حراج کتابهای آسیبدیده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hurt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurt