با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Healing

ˈhiːlɪŋ ˈhiːlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    healed
  • شکل سوم:

    healed
  • سوم شخص مفرد:

    heals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    (زخم و آسیب جسمی یا روحی) درمان، التیام، بهبود، شفا، ترمیم، تسکین
    • - This herb has been used in healing for centuries.
    • - سده‌هاست که از این گیاه در درمان استفاده می‌شود.
    • - His tomb is believed to be a place for healing sick children.
    • - اعتقاد بر این است که آرامگاه او مکانی برای شفای کودکان بیمار است.
  • adjective
    درمانی، شفابخش، علاج‌بخش
    • - Garlic has been known for its healing properties for more than 5,000 years.
    • - بیش از ۵۰۰۰ سال است که سیر به خواص درمانی خود معروف است.
    • - Amber was thought to have healing powers.
    • - تصور می‌شد که کهربا دارای قدرت شفابخشی است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد healing

  1. adjective restorative
    Synonyms: invigorating, medicinal, remedial, mending, curing, curative

ارجاع به لغت healing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «healing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/healing

لغات نزدیک healing

پیشنهاد بهبود معانی