تندرستی، بهبودی، سلامت، مزاج، حال
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Alcohol endangered his health.
الکل سلامتی او را به مخاطره انداخت.
After a while, he recovered his health.
پس از چندی تندرستی خویش را بازیافت.
mental health
سلامت روان
to enjoy good health
از تندرستی برخوردار بودن
He is in bad health.
وضع مزاجی او خوب نیست.
How is your health today?
امروز مزاج شریف چطور است؟
dental health
بهداشت دندانها
the public health program
برنامهی بهداشت همگانی
Moral corruption jeopardizes a society's health.
فساد اخلاقی سلامت اجتماع را به خطر میاندازد.
To your health!
به سلامتی!
بیمهی سلامت، بیمهی درمانی، بیمهی خدمات درمانی، بیمهی تندرستی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «health» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/health