سلامتی، تندرستی
I work hard to promote my healthiness.
سخت تلاش میکنم تا سلامتیام را ارتقا دهم.
Healthiness is very important for us.
تندرستی برای ما بسیار مهم است.
سالم بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Buy organic if you're concerned about the healthiness of your food.
اگر نگران سالم بودن غذای خود هستید، محصولات ارگانیک بخرید.
My mother is concerned about the healthiness of our food.
مادرم نگران سالم بودن غذای ماست.
طبیعی بودن، معقول بودن
the healthiness of her reaction
طبیعی بودن واکنش او
My father likes the healthiness of my actions.
پدرم معقول بودن اعمال من را دوست دارد.
موفقیت، پُررونق بودن
This is evidence of the healthiness of the state's economy.
این گواهی بر پُررونق بودن اقتصاد این کشور است.
Canada stands out in the measures of healthiness which are related to the economy.
کانادا در شاخصهای موفقیت که مربوط به اقتصاد است، پیشتاز است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «healthiness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/healthiness