صفت تفضیلی:
pushierصفت عالی:
pushiestسمج، زورگو، گستاخ، تحمیلکننده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I left the store because the staff were too pushy and wouldn’t leave me alone.
از فروشگاه بیرون آمدم چون کارکنان بیش از حد تحمیلگر بودند و نمیگذاشتند راحت باشم.
The pushy parent kept pressuring the teacher to give her child a better grade.
آن والد سمج مدام به معلم فشار میآورد تا نمرهی بهتری به فرزندش بدهد.
صفت تفضیلی pushy در زبان انگلیسی pushier است.
صفت عالی pushy در زبان انگلیسی pushiest است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pushy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pushy