با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Militant

ˈmɪlɪtənt ˈmɪlɪtənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    militants
  • صفت تفضیلی:

    more militant
  • صفت عالی:

    most militant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
ستیزگر، اهل نزاع و کشمکش، جنگ‌طلب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- militant powers
- نیروهای رزمنده
- the militant clergy
- روحانیون مبارز
- some of the more militant members of the party
- برخی از اعضای ستیزه‌جوتر حزب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد militant

  1. adjective aggressive, combative
    Synonyms: active, assertive, assertory, bellicose, belligerent, combating, contending, contentious, embattled, fighting, gladiatorial, in arms, martial, militaristic, military, offensive, pugnacious, pushy, quarrelsome, scrappy, self-assertive, truculent, up in arms, vigorous, warlike, warring
    Antonyms: compliant, peaceful, peaceloving, submissive, tolerant
  2. noun person who fights, is aggressive
    Synonyms: activist, belligerent, combatant, demonstrator, fighter, objector, partisan, protester, rioter, warrior

لغات هم‌خانواده militant

ارجاع به لغت militant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «militant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/militant

لغات نزدیک militant

پیشنهاد بهبود معانی