فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Pugnacious

pʌɡˈneɪʃəs pʌɡˈneɪʃəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
پرخاش‌جو، ستیزه‌جو، جنگجو (فردی که تمایل زیادی به مبارزه، درگیری یا بحث‌های سخت دارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The pugnacious soldier never feared to confront the enemy head-on.
- سرباز جنگجو هرگز از رویارویی مستقیم با دشمن نمی‌ترسید.
- The pugnacious politician was always ready to challenge his opponents.
- سیاستمدار ستیزه‌جو همیشه آماده بود تا رقبای خود را به چالش بکشد.
- The pugnacious teenager often argued with his parents over trivial matters.
- نوجوان پرخاش‌جو اغلب بر سر مسائل بی‌اهمیت با والدینش مشاجره می‌کرد.
adjective
پرخاش‌جویانه، ستیزه‌جویانه، جنگجویانه، خصمانه
- Her pugnacious remarks during the meeting created tension among the colleagues.
- سخنان خصمانه‌ی او در طول جلسه، تنش‌هایی را میان همکاران ایجاد کرد.
- The pugnacious tone of the article caused it to be criticized by many readers.
- لحن ستیزه‌جویانه‌ی مقاله باعث شد که بسیاری از خوانندگان آن را مورد انتقاد قرار دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pugnacious

  1. adjective belligerent
    Synonyms:
    aggressive argumentative combative antagonistic contentious quarrelsome defiant rebellious pushy bellicose militant brawling truculent irritable hot-tempered irascible scrappy cantankerous choleric pushing self-assertive warlike salty petulant itching to fight chip on shoulder have a bone to pick
    Antonyms:
    easy-going laid-back kind nice

لغات هم‌خانواده pugnacious

  • adjective
    pugnacious

ارجاع به لغت pugnacious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pugnacious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pugnacious

لغات نزدیک pugnacious

پیشنهاد بهبود معانی