آخرین به‌روزرسانی:

بدهکار به انگلیسی

معنی

فونتیک فارسی

bedehkaar
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بدهکار

  1. مترادف:
    غارم قرضدار مدیون مقروض وامدار
    متضاد:
    بستانکار طلبکار

سوال‌های رایج بدهکار

بدهکار به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «بدهکار» در زبان انگلیسی به debtor ترجمه می‌شود.

دهکار به فرد یا نهادی گفته می‌شود که به شخص یا سازمان دیگری بدهی دارد و موظف است مبلغ یا مبلغ‌هایی را در زمان مشخصی بازپرداخت کند. این بدهی می‌تواند مالی باشد، مانند قرض گرفتن پول از بانک یا فرد، یا تعهد به ارائه کالا یا خدمات در آینده. بدهکار بودن به طور کلی نشان‌دهنده یک وضعیت مالی است که در آن فرد یا شرکت بیش از دارایی‌های نقدی خود تعهدات مالی دارد.

در زندگی روزمره، بدهکار بودن ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتد؛ مثلاً وام گرفتن برای خرید خانه، ماشین یا تامین هزینه‌های تحصیلی. در حوزه کسب‌وکار نیز شرکت‌ها گاهی برای تأمین سرمایه در گردش یا توسعه فعالیت‌های خود، به بانک‌ها یا سرمایه‌گذاران بدهکار می‌شوند. بدهکار بودن به خودی خود نکته‌ی منفی نیست، بلکه نحوه مدیریت و بازپرداخت این بدهی‌ها اهمیت دارد. اگر بدهی به موقع و کامل پرداخت شود، معمولاً مشکلی ایجاد نمی‌کند، اما اگر بدهکار نتواند تعهداتش را انجام دهد، ممکن است به مشکلات مالی جدی یا حتی ورشکستگی منجر شود.

از دید حقوقی، بدهکار مسئولیت دارد که بر اساس قرارداد یا توافقات صورت گرفته، بدهی خود را بازپرداخت کند و در صورت عدم انجام این تعهد، ممکن است مورد پیگرد قانونی قرار گیرد یا مجبور به پرداخت جریمه شود. همچنین، وضعیت بدهکاری افراد می‌تواند در اعتبار مالی یا نمره اعتباری آنها تاثیرگذار باشد که این موضوع اهمیت زیادی در گرفتن وام‌های آینده دارد.

بدهکار کسی است که به دیگری متعهد است مبلغ یا چیزی را برگرداند و این وضعیت مالی می‌تواند در ابعاد مختلفی از زندگی فرد یا کسب‌وکار نقش داشته باشد. مدیریت درست بدهی‌ها و آگاهی از تعهدات، کلید حفظ سلامت مالی و روانی در زندگی است.

ارجاع به لغت بدهکار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بدهکار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بدهکار

لغات نزدیک بدهکار

پیشنهاد بهبود معانی