فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Argumentative

ˌɑːrɡjəˈment̬ət̬ɪv ˌɑːɡjəˈmentətɪv

صفت تفضیلی:

more argumentative

صفت عالی:

most argumentative

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

استدلالی، منطقی، جدلی، وابسته به بحث و جدل، اهل بحث و جدل

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She is irritable and argumentative.

او بدخلق و جدلی است.

Everyone in the family was argumentative.

همه‌ی اعضای خانواده اهل بحث و جدل بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد argumentative

  1. adjective wanting to quarrel
    Synonyms:
    quarrelsome belligerent combative contentious pugnacious disputatious litigious controversial scrappy contrary touchy opinionated salty spiky fire-eating factious having a chip on one’s shoulder
    Antonyms:
    agreeable friendly complaisant

لغات هم‌خانواده argumentative

  • verb - intransitive
    argue

ارجاع به لغت argumentative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «argumentative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/argumentative

لغات نزدیک argumentative

پیشنهاد بهبود معانی