گذشتهی ساده:
arguedشکل سوم:
arguedسومشخص مفرد:
arguesوجه وصفی حال:
arguingدلیل آوردن، استدلال کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He argued against vegetarianism.
او بر ضد گیاهخواری استدلال کرد.
Some argue that the existence of the atomic bomb has helped to maintain peace.
برخی استدلال میکنند که وجود بمب اتمی به برقراری صلح کمک کرده است.
He argued her out of suicide.
با دلیل و برهان او را از خودکشی منصرف کرد.
بحث کردن، مشاجره کردن، گفتوگو کردن، سر و کله زدن، بگومگو کردن، جر و بحث کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He argued in favor of the bill.
او در دفاع از لایحه به بحث پرداخت.
My parents argue constantly about money.
والدینم مدام سر پول مشاجره میکنند.
Don't argue with me,I am tired!
با من جروبحث نکن که خستهام!
He argued with the taxi driver over the fare.
سر کرایه با رانندهی تاکسی بگومگو کرد.
Rajab and his wife always argued.
رجب و زنش همیشه با هم مشاجره میکردند.
Our proposals were argued out in the course of several meetings.
پیشنهادهای ما طی جلسات متعدد جز به جز مورد بحث قرار گرفت.
His behavior argued a high level of education.
رفتارش نمایشگر تحصیلات عالی او بود.
(انگلیس) جزئیات را مورد بحث قرار دادن (به منظور تصمیمگیری)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «argue» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/argue