فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Hash

hæʃ hæʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hashes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
خوراک گوشت و سیب‌زمینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Would you like eggs with your hash?
- دوست داری همراه با خوراک گوشت و سیب‌زمینی، تخم‌مرغ بخوری؟
- She served a spicy beef hash topped with fresh herbs.
- او خوراک گوشت و سیب‌زمینی تندی با سبزیجات تازه روی آن سرو کرد.
noun uncountable informal
حشیش (نوعی ماده‌ی مخدر)
- They found a small amount of hash in his bag.
- مقدار کمی حشیش در کیف او پیدا کردند.
- Hash is made from the resin of the cannabis plant.
- حشیش از رزین گیاه شاهدانه تهیه می‌شود.
noun countable
نماد هَش (#)
- To reset your password, dial the number and press the hash key.
- برای بازنشانی رمز عبور، شماره را بگیرید و دکمه‌ی هش را فشار دهید.
- He accidentally hit the hash instead of the star key.
- او به‌اشتباه دکمه‌ی هش را به‌جای دکمه‌ی ستاره فشار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hash

  1. noun mess, mix-up
    Synonyms:
    confusion jumble muddle litter clutter mix-up hodgepodge hotchpotch medley mishmash assortment mélange miscellany stew shambles salmagundi
  1. noun a dish of meat and vegetables
    Synonyms:
    stew ground meat and vegetables baked ground meat meat loaf gallimaufry leftovers fricandeau (French) mash chowchow ragout hashed meat olla-podrida casserole salmagundi olio minced meat réchauffé (French) insult to a square meal great unknown réchauffé (French)

Phrasal verbs

  • hash out

    پس از مذاکرات طولانی توافق کردن

  • hash over

    به تفصیل مورد بحث قرار دادن، جزئیات را مورد مذاکره قرار دادن

Idioms

  • settle someone's hash

    (عامیانه) چیره‌شدن (بر کسی)، له‌و‌لورده کردن، سرکوب کردن

  • make a hash of

    گند زدن، تر زدن، خراب کردن (چیزی) (با اشتباه‌های مکرر)

ارجاع به لغت hash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hash

لغات نزدیک hash

پیشنهاد بهبود معانی