فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shambles

ˈʃæmblz ˈʃæmblz

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular uncountable informal

آشفتگی، وضع ازهم‌پاشیده، هرج‌ومرج، اوضاع به‌هم‌ریخته، وضعیت شیرتوشیر، آشفته‌بازار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The once beautiful garden was now in shambles.

باغی که زمانی زیبا بود، اکنون ازهم‌پاشیده شده بود.

The town was in shambles after the hurricane hit.

پس‌از وقوع طوفان، شهر آشفته‌بازار بود.

noun countable

قدیمی کشتارگاه، قتلگاه، صحنه‌ی کشتار، قصابی، سلاخ‌خانه، مسلخ، قصاب‌خانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The smell of blood and death filled the shambles.

بوی خون و مرگ کشتارگاه را پر کرده بود.

The shambles was a grim and gruesome place to work.

سلاخ‌خانه مکانی بد و وحشتناک برای کار بود.

noun countable

خرابه، ویرانه

The aftermath of the battle left the town in shambles.

عواقب نبرد، شهرِ ویرانه بود.

The country was left in shambles after the violent conflict.

پس‌از درگیری شدید، کشور خرابه شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shambles

  1. noun a mess
    Synonyms:
    mess-up confusion disorder chaos disarray mix-up muddle havoc disorganization hash bedlam anarchy madhouse hodge-podge botch babel maelstrom
    Antonyms:
    organization order

ارجاع به لغت shambles

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shambles» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shambles

لغات نزدیک shambles

پیشنهاد بهبود معانی