خرابی، غارت، ویران کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the havoc and loss of life caused by the earthquake
ویرانی عظیم و مرگ و میر ناشی از زلزله
The children created havoc in my house.
بچهها در خانهی من زمین و آسمان را به هم دوختند.
The flood played havoc with the village.
سیل دهکده را نابود کرد.
1- (در اصل) به قشون فرمان چپاول دادن، اجازهی تاراج دادن 2- خطرات آینده را پیشگویی کردن، از آیندهی شومی آگاهی دادن
کاملاً ویران کردن، بهکلی خراب کردن، با خاک یکسان کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «havoc» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/havoc