جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Catastrophe

kəˈtæstrəfi kəˈtæstrəfi

معنی و نمونه‌جمله

عاقبت داستان، مصیبت، بلای ناگهانی، فاجعه

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Losing his job was a great catastrophe to him.

از دست دادن شغل برای او سانحه‌ی بزرگی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد catastrophe

noun calamity; unhappy conclusion

Synonyms:

trouble accident disaster failure misfortune blow hardship grief ill misery reverse tragedy end termination upshot culmination finale affliction calamity mishap fatality wreck emergency the worst scourge trial adversity havoc stroke casualty bad luck bad news fiasco devastation desolation crash infliction meltdown cataclysm misadventure mischance contretemps debacle alluvion waterloo curtains denouement

Antonyms:

success happiness blessing benefit good fortune good luck favor miracle wonder

ارجاع به لغت catastrophe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «catastrophe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/catastrophe

لغات نزدیک catastrophe

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!