با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Casualty

ˈkæʒuəlti ˈkæʒuəlti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    casualties

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
تلفات، تصادفات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Losses that befell them by mere casualty.
- زیان‌هایی که فقط به‌دلیل بدشانسی متوجه آن‌ها شد.
- losses from fire, storm, and other casualties
- خسارات ناشی از آتش‌سوزی و توفان و حوادث دیگر
- Our casualties were heavy.
- تلفات ما سنگین بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد casualty

  1. noun accident
    Synonyms: blow, calamity, catastrophe, chance, contingency, debacle, disaster, misadventure, misfortune, mishap
  2. noun victim
    Synonyms: dead, death toll, fatality, injured, killed, loss, missing, prey, sufferer, wounded

Collocations

  • casualty insurance

    بیمه‌ی تصادفات، بیمه‌ی سوانح

    بیمه‌ی آسیب بدنی و خسارت (بجز آتش‌سوزی)

ارجاع به لغت casualty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «casualty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/casualty

لغات نزدیک casualty

پیشنهاد بهبود معانی