فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Contingency

kənˈtɪndʒənsi kənˈtɪndʒənsi

شکل جمع:

contingencies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal

پیشامد غیرمترقبه، حادثه‌ی غیرقابل پیش‌بینی، رویداد احتمالی، محتمل‌الوقوع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

We are prepared for any contingency.

برای (مقابله با) هرگونه پیشامد غیرمترقبه‌ای آماده‌ایم.

Businesses need to prepare for economic contingencies.

کسب‌وکارها باید برای احتمالات پیش‌بینی‌نشده‌ی اقتصادی آماده باشند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We should consider all contingencies before making a decision.

باید همه‌ی رویدادهای غیرمنتظره را قبل‌از تصمیم‌گیری در نظر بگیریم.

a reserve fund for contingencies

بودجه‌ی ذخیره برای رویدادهای پیش‌بینی نشده

the contingencies of war

احتمال وقوع جنگ

a contingency plan

نقشه‌ی غیرقابل پیش‌بینی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contingency

  1. noun chance happening; possibility
    Synonyms:
    chance opportunity possibility likelihood probability occasion event happening incident accident break emergency crisis predicament juncture turning point exigency crossroads pinch strait uncertainty odds eventuality pass fortuity if it’s cool zero hour
    Antonyms:
    certainty surety truth reality definiteness

Collocations

contingency table

جدول هم‌سانی، جدول هم‌سایش، جدول توافق

ارجاع به لغت contingency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contingency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contingency

لغات نزدیک contingency

پیشنهاد بهبود معانی