فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Contingence

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    رابطه، تماس (مانند زاویه تماس)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد contingence

  1. noun A possible event or occurrence or result
    Synonyms: eventuality, contingency
  2. noun A coming together so as to be touching
    Synonyms: touch, contact

ارجاع به لغت contingence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contingence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contingence

لغات نزدیک contingence

پیشنهاد بهبود معانی