آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ آذر ۱۴۰۴

    Freed

    fɹid fɹiːd

    سوم‌شخص مفرد:

    frees

    وجه وصفی حال:

    freeing

    معنی freed | جمله با freed

    adjective B2

    رهیده، رهایی‌یافته، آزاد، رها

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The freed prisoners celebrated their release.

    زندانیان رهایی‌یافته آزادی‌شان را جشن گرفتند.

    The freed slave was grateful for the opportunity to start a new life.

    برده‌ی رهیده قدردان فرصت شروع زندگی جدید بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد freed

    1. verb to set loose
      Synonyms:
      released liberated discharged unfastened loosened untied unbound cleared pardoned dismissed absolved exonerated vindicated extricated saved delivered redeemed sprung detached separated removed opened relieved exempted disengaged unburdened ridded rescued spared reprieved loosed idled emancipated unlocked disentangled unloosed unloosened unchained readied undone voided restored expedited manumitted paroled ransomed exculpated disencumbered disburdened demobilized bailed
      Antonyms:
      captured confined seized incarcerated
    1. verb let off the hook
      Synonyms:
      cleared absolved justified opened ridded disembarrassed
      Antonyms:
      held restrained confined jailed incarcerated subjected bounded meant busied
    1. verb make (information) available for publication
      Synonyms:
      released
    1. verb free from obligations or duties
      Synonyms:
      relieved cleared unloaded emptied discharged unburdened disengaged unfastened extricated disburdened disencumbered untangled disentangled decontaminated disembarrassed
      Antonyms:
      restricted limited burdened compelled restrained confined subjected obstructed enforced held jailed suppressed blamed busied meant lodged bounded incarcerated
    1. verb grant relief or an exemption from a rule or requirement to
      Synonyms:
      released relieved exempted resigned relinquished
    1. verb remove or force out from a position
      Synonyms:
      dislodged

    سوال‌های رایج freed

    وجه وصفی حال freed چی میشه؟

    وجه وصفی حال freed در زبان انگلیسی freeing است.

    سوم‌شخص مفرد freed چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد freed در زبان انگلیسی frees است.

    معنی freed به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی freed در زبان فارسی به «آزادشده» یا «رهایی‌یافته» ترجمه می‌شود.

    کلمه‌ی «freed» شکل گذشته و گذشته‌ی کامل فعل «free» به معنای آزاد کردن است. این واژه بیانگر حالتی است که شخص یا چیزی از بند، قید، محدودیت، اسارت یا هر نوع محدودیتی رهایی یافته باشد. مفهوم «آزاد شدن» یکی از مفاهیم بنیادین در جوامع انسانی است که در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، حقوقی و روانی اهمیت ویژه‌ای دارد.

    از نظر معنایی، «freed» نه تنها به معنای رهایی جسمی از اسارت یا زندان است، بلکه می‌تواند به معنای رهایی ذهنی، روحی یا اجتماعی نیز باشد. به عنوان مثال، فردی که از بند تعصبات فکری، اضطراب‌های روانی یا فشارهای اجتماعی رهایی یافته است، می‌تواند «freed» توصیف شود. این مفهوم به نوعی بیانگر رسیدن به آزادی و استقلال است.

    در تاریخ و جوامع، آزاد شدن گروه‌ها یا افراد از قید ظلم و ستم نقش مهمی داشته است. این واژه تداعی‌کننده تغییرات بزرگ اجتماعی، جنبش‌های آزادی‌بخش و مبارزه برای حقوق بشر است. «Freed» یادآور امید، تلاش برای عدالت و تحقق حقوق طبیعی انسان‌هاست.

    از نظر کاربرد در زبان، «freed» معمولاً برای توصیف نتایج یک عمل یا فرایند به کار می‌رود؛ مثلاً «freed prisoners» یعنی زندانیانی که آزاد شده‌اند یا «freed resources» به معنای منابعی که آزاد یا در دسترس قرار گرفته‌اند. این واژه تأکیدی بر پایان محدودیت‌ها و آغاز شرایط جدید دارد.

    مفهوم «freed» بیانگر گذر از وضعیتی محدودکننده به وضعیتی آزاد و مستقل است که می‌تواند برای افراد، گروه‌ها یا حتی ایده‌ها و مفاهیم به کار رود. این تغییر به آزادی، توانمندی و امکان رشد و پیشرفت اشاره دارد و به‌عنوان یکی از آرمان‌های اصلی بشری شناخته می‌شود.

    ارجاع به لغت freed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «freed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/freed

    لغات نزدیک freed

    • - freebooter
    • - freeborn
    • - freed
    • - freedman
    • - freedom
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.