با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Restrained

rɪˈstreɪnd rɪˈstreɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    restrains
  • وجه وصفی حال:

    restraining

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
خود‌دارانه، خویشتن‌دارانه، آرام، ملایم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The reaction of the police was restrained.
- واکنش پلیس ملایم بود.
adjective
خویشتندار، خوددار
adjective
لگام کرده، مهار شده
adjective
پای در بند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restrained

  1. adjective calm, quiet
    Synonyms: bottled up, calm and collected, chilled, conservative, controlled, cool, corked up, discreet, in charge, in check, inobtrusive, laid-back, mild, moderate, muted, on a leash, plain, reasonable, reticent, retiring, self-controlled, shrinking, soft, steady, subdued, tasteful, temperate, unaffable, undemonstrative, under control, under wraps, unexcessive, unexpansive, unextreme, unobtrusive, uptight, withdrawn
    Antonyms: assured, bold, confident, extroverted, outgoing

لغات هم‌خانواده restrained

ارجاع به لغت restrained

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restrained» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restrained

لغات نزدیک restrained

پیشنهاد بهبود معانی