فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Confident

ˈkɑːnfədnt ˈkɒnfɪdnt

صفت تفضیلی:

more confident

صفت عالی:

most confident

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

مطمئن، بااعتمادبه‌نفس، دلگرم، بی‌پروا، قاطع، خاطرجمع، بی‌باک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I am confident that we will triumph.

مطمئن هستم که پیروز خواهیم شد.

He spoke to his commander in a confident manner.

او با لحنی بی‌پروا با فرمانده خود صحبت کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The athlete felt confident in his ability to win the race.

ورزشکار به توانایی‌اش برای پیروزی در مسابقه مطمئن بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confident

  1. adjective certain, assured
    Synonyms:
    sure positive convinced satisfied secure expecting trusting hopeful self-assured brave courageous fearless unafraid valiant bold undaunted intrepid self-reliant depending on counting on assured upbeat self-sufficient expectant having faith in cocksure sanguine presumptuous presuming bet on puffed up pushy racked
    Antonyms:
    uncertain unsure

لغات هم‌خانواده confident

ارجاع به لغت confident

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confident» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confident

لغات نزدیک confident

پیشنهاد بهبود معانی