گذشتهی ساده:
confidedشکل سوم:
confidedسومشخص مفرد:
confidesوجه وصفی حال:
confidingسپردن، محرمانه گفتن (به)، اطمینان کردن، اعتمادداشتن به
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He had confided in me that he was not a doctor at all.
او محرمانه به من گفته بود که اصلاً دکتر نیست.
There was no one there I could confide in.
در آنجا کسی نبود که بتوانم به او اعتماد کنم.
He confided his financial troubles to me.
او مسایل مالی خود را محرمانه با من در میان گذاشت.
She confided her children to (the care of) her parents and went to Mashhad.
او بچههای خود را دست والدینش سپرد و به مشهد رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confide» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confide