فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Relegate

ˈrelɪɡeɪt ˈrelɪɡeɪt

گذشته‌ی ساده:

relegated

شکل سوم:

relegated

سوم‌شخص مفرد:

relegates

وجه وصفی حال:

relegating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

انداختن، موکول کردن، محول کردن، واگذار کردن، منتسب کردن، وابسته دانستن

The job of planning was relegated to a young engineer.

شغل طرح‌ریزی را به یک مهندس جوان محول کردند.

Much of the work was relegated to special committees.

بخش عمده‌ی کار را به کمیسیون‌های ویژه واگذار کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Only some chest pains are relegated to the group of cardiovascular diseases.

فقط برخی از دردهای سینه را به گروه بیماری‌های قلب و عروق وابسته می‌دانند.

verb - transitive

تنزل دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relegate

  1. verb assign, transfer
    Synonyms:
    delegate transfer hand over pass on commit entrust consign credit charge confide turn over refer accredit commend
    Antonyms:
    keep hold assume
  1. verb banish, downgrade
    Synonyms:
    remove eject expel dismiss displace deport exile ostracize throw out demote transport expatriate expulse lag
    Antonyms:
    upgrade promote

ارجاع به لغت relegate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relegate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relegate

لغات نزدیک relegate

پیشنهاد بهبود معانی