با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Consign

kənˈsaɪn kənˈsaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    consigned
  • شکل سوم:

    consigned
  • سوم‌شخص مفرد:

    consigns
  • وجه وصفی حال:

    consigning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb
سپردن، تسلیم کردن، امانت گذاردن، ارسال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The criminal was consigned to jail.
- تبهکاران تحویل زندان شدند.
- to consign an orphan to his uncle's care
- یتیمی را تحت سرپرستی عمویش قرار دادن
- He was consigned to hell.
- به درک واصل شد.
- The book was consigned to oblivion.
- کتاب در بوته‌ی فراموشی افتاد.
- Two tons of rice were consigned to the company's address.
- دو تن برنج به آدرس شرکت فرستاده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consign

  1. verb entrust, hand over for care
    Synonyms: address, appoint, assign, authorize, commend to, commission, commit, confide, convey, delegate, deliver, deposit with, dispatch, forward, give, issue, put in charge of, relegate, remit, route, send, ship, transfer, transmit, turn over
    Antonyms: hold, keep, receive, retain

ارجاع به لغت consign

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consign» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consign

لغات نزدیک consign

پیشنهاد بهبود معانی