گذشتهی ساده:
consignedشکل سوم:
consignedسومشخص مفرد:
consignsوجه وصفی حال:
consigningسپردن، تسلیم کردن، امانت گذاردن، ارسال کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The criminal was consigned to jail.
تبهکاران تحویل زندان شدند.
to consign an orphan to his uncle's care
یتیمی را تحت سرپرستی عمویش قرار دادن
He was consigned to hell.
به درک واصل شد.
The book was consigned to oblivion.
کتاب در بوتهی فراموشی افتاد.
Two tons of rice were consigned to the company's address.
دو تن برنج به آدرس شرکت فرستاده شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «consign» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consign