آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ تیر ۱۴۰۴

    Transfer

    ˈtrænsfɜr trænsˈfɜr trænsˈfɜː ˈtrænsfɜː

    گذشته‌ی ساده:

    transferred

    شکل سوم:

    transferred

    سوم‌شخص مفرد:

    transfers

    وجه وصفی حال:

    transferring

    شکل جمع:

    transfers

    معنی transfer | جمله با transfer

    verb - transitive verb - intransitive B1

    ورابری کردن، ورا بردن، انتقال دادن، واگذار کردن، منتقل کردن، تحویل دادن، نقل دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    He was transferred to Ardebil.

    او را به اردبیل انتقال دادند.

    This axle transfers motion from the motor to the wheels.

    این محور، حرکت را از موتور به چرخ‌ها منتقل می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to transfer money from one account to another

    از یک حساب به حساب دیگر پول انتقال دادن

    He transferred his lands to his eldest son.

    او زمین‌های خود را به اسم پسر ارشدش کرد.

    Siamak transferred from Taj school to a school nearer his house.

    سیامک خود را از دبستان تاج به یک مدرسه که به خانه‌اش نزدیک‌تر بود منتقل کرد.

    The company will be transferring to Tabriz.

    شرکت به تبریز انتقال خواهد یافت.

    noun countable uncountable

    انتقال، واگذاری، سند انتقال، انتقالی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    His transfer was not approved.

    با انتقال او موافقت نشد.

    deed of transfer

    سند انتقال

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    transfer of power

    انتقال قدرت

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد transfer

    1. noun change of possession
      Synonyms:
      move shift removal displacement alteration transferrence transmission transmittal substitution relocation assignment translation variation transposition conduction convection deportation relegation
      Antonyms:
      keeping hold
    1. verb pass possession to
      Synonyms:
      give pass deliver send convey hand transmit transport forward supply provide assign delegate shift move carry bear bring post mail dispatch express hand over turn over cede relegate displace remove transplant transpose relocate cart haul ferry tote shoulder lug taxi pass on dispense change convert translate transmute transfigure metamorphose transmogrify pass the buck disturb find feed sell deed sign over make over consign
      Antonyms:
      keep hold

    لغات هم‌خانواده transfer

    • noun
      transfer, transference
    • verb - transitive
      transfer

    سوال‌های رایج transfer

    معنی transfer به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی Transfer در زبان فارسی به «انتقال» ترجمه می‌شود.

    انتقال یکی از مفاهیم بنیادی در بسیاری از حوزه‌های علمی، فنی، و اجتماعی است. این واژه به معنای جابه‌جایی یا حرکت چیزی از یک نقطه یا وضعیت به نقطه یا وضعیت دیگر به کار می‌رود. این "چیز" می‌تواند اطلاعات، انرژی، پول، دارایی، افراد، داده، احساسات، یا حتی مسئولیت باشد. به همین دلیل، کاربرد واژه‌ی "Transfer" در متون تخصصی بسیار متنوع و گسترده است و بسته به بافت می‌تواند معانی و کاربردهای متفاوتی به خود بگیرد.

    در زمینه‌ی فناوری اطلاعات، انتقال داده‌ها (Data Transfer) به معنای جابه‌جایی اطلاعات از یک مکان ذخیره‌سازی به مکان دیگر است؛ مثلاً از یک رایانه به رایانه‌ی دیگر، یا از حافظه‌ی داخلی به فضای ابری. این نوع انتقال معمولاً از طریق شبکه‌های محلی (LAN)، اینترنت یا ابزارهایی مانند USB و هارد اکسترنال انجام می‌گیرد. سرعت و امنیت در این فرآیند از اهمیت زیادی برخوردار است و به همین جهت، مفاهیمی مانند رمزنگاری داده‌ها، فشرده‌سازی فایل، و پهنای باند به موضوع "Transfer" گره خورده‌اند.

    در عرصه‌ی مالی، انتقال وجه (Money Transfer) یکی از مهم‌ترین ابزارهای اقتصادی است. افراد و سازمان‌ها با استفاده از سیستم‌های بانکی یا پلتفرم‌های دیجیتال مانند PayPal، حواله‌های بانکی یا سامانه‌های پرداخت آنلاین، اقدام به جابه‌جایی پول می‌کنند. این انتقال‌ها ممکن است درون‌کشوری یا برون‌مرزی باشند و گاهی مشمول قوانین نظارتی، کارمزد و محدودیت‌های امنیتی‌اند. یکی از ویژگی‌های حیاتی در این نوع انتقال، شفافیت و قابل ردیابی بودن مسیر مالی است.

    در حوزه‌ی حمل‌ونقل، واژه‌ی "Transfer" به مفهوم تعویض وسیله‌ی نقلیه یا انتقال مسافر یا بار از یک نقطه به نقطه‌ای دیگر است. برای مثال، در سفرهای هوایی، گاهی لازم است مسافر در فرودگاهی بین‌راهی پیاده شده و پرواز دیگری را برای ادامه‌ی مسیر انتخاب کند. این وضعیت تحت عنوان "Transfer Flight" شناخته می‌شود. همچنین در ترمینال‌های مسافربری و سیستم حمل‌ونقل عمومی نیز، اصطلاحاتی مانند "Transfer Station" به ایستگاه‌هایی اطلاق می‌شود که در آن‌ها تعویض خط یا مسیر ممکن است.

    در دنیای آموزش و اشتغال، "Transfer" به معنای تغییر محل کار یا تحصیل نیز کاربرد دارد. مثلاً در نظام دانشگاهی، دانشجویی ممکن است پس از گذراندن تعدادی واحد، درخواست انتقال به دانشگاه دیگری را بدهد؛ یا کارمندی ممکن است از یک شعبه به شعبه‌ای دیگر منتقل شود. این نوع انتقال‌ها معمولاً همراه با ملاحظاتی همچون تطبیق شرایط، ارزیابی سوابق، و تأییدیه‌های رسمی صورت می‌گیرند.

    گذشته‌ی ساده transfer چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده transfer در زبان انگلیسی transferred است.

    شکل سوم transfer چی میشه؟

    شکل سوم transfer در زبان انگلیسی transferred است.

    شکل جمع transfer چی میشه؟

    شکل جمع transfer در زبان انگلیسی transfers است.

    وجه وصفی حال transfer چی میشه؟

    وجه وصفی حال transfer در زبان انگلیسی transferring است.

    سوم‌شخص مفرد transfer چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد transfer در زبان انگلیسی transfers است.

    ارجاع به لغت transfer

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «transfer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transfer

    لغات نزدیک transfer

    • - transept
    • - transfection
    • - transfer
    • - transfer agent
    • - transfer check
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.