آخرین به‌روزرسانی:

Transfer

ˈtrænsfɜr trænsˈfɜr trænsˈfɜː ˈtrænsfɜː

گذشته‌ی ساده:

transferred

شکل سوم:

transferred

سوم‌شخص مفرد:

transfers

وجه وصفی حال:

transferring

شکل جمع:

transfers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B1

ورابری کردن، ورا بردن، انتقال دادن، واگذار کردن، منتقل کردن، تحویل دادن، نقل دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

He was transferred to Ardebil.

او را به اردبیل انتقال دادند.

This axle transfers motion from the motor to the wheels.

این محور، حرکت را از موتور به چرخ‌ها منتقل می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to transfer money from one account to another

از یک حساب به حساب دیگر پول انتقال دادن

He transferred his lands to his eldest son.

او زمین‌های خود را به اسم پسر ارشدش کرد.

Siamak transferred from Taj school to a school nearer his house.

سیامک خود را از دبستان تاج به یک مدرسه که به خانه‌اش نزدیک‌تر بود منتقل کرد.

The company will be transferring to Tabriz.

شرکت به تبریز انتقال خواهد یافت.

noun countable uncountable

انتقال، واگذاری، سند انتقال، انتقالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

His transfer was not approved.

با انتقال او موافقت نشد.

deed of transfer

سند انتقال

نمونه‌جمله‌های بیشتر

transfer of power

انتقال قدرت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transfer

  1. noun change of possession
    Synonyms:
    move shift removal displacement alteration transferrence transmission transmittal substitution relocation assignment translation variation transposition conduction convection deportation relegation
    Antonyms:
    keeping hold
  1. verb pass possession to
    Synonyms:
    give pass deliver send convey hand transmit transport forward supply provide assign delegate shift move carry bear bring post mail dispatch express hand over turn over cede relegate displace remove transplant transpose relocate cart haul ferry tote shoulder lug taxi pass on dispense change convert translate transmute transfigure metamorphose transmogrify pass the buck disturb find feed sell deed sign over make over consign
    Antonyms:
    keep hold

لغات هم‌خانواده transfer

  • verb - transitive
    transfer

سوال‌های رایج transfer

معنی transfer به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی Transfer در زبان فارسی به «انتقال» ترجمه می‌شود.

انتقال یکی از مفاهیم بنیادی در بسیاری از حوزه‌های علمی، فنی، و اجتماعی است. این واژه به معنای جابه‌جایی یا حرکت چیزی از یک نقطه یا وضعیت به نقطه یا وضعیت دیگر به کار می‌رود. این "چیز" می‌تواند اطلاعات، انرژی، پول، دارایی، افراد، داده، احساسات، یا حتی مسئولیت باشد. به همین دلیل، کاربرد واژه‌ی "Transfer" در متون تخصصی بسیار متنوع و گسترده است و بسته به بافت می‌تواند معانی و کاربردهای متفاوتی به خود بگیرد.

در زمینه‌ی فناوری اطلاعات، انتقال داده‌ها (Data Transfer) به معنای جابه‌جایی اطلاعات از یک مکان ذخیره‌سازی به مکان دیگر است؛ مثلاً از یک رایانه به رایانه‌ی دیگر، یا از حافظه‌ی داخلی به فضای ابری. این نوع انتقال معمولاً از طریق شبکه‌های محلی (LAN)، اینترنت یا ابزارهایی مانند USB و هارد اکسترنال انجام می‌گیرد. سرعت و امنیت در این فرآیند از اهمیت زیادی برخوردار است و به همین جهت، مفاهیمی مانند رمزنگاری داده‌ها، فشرده‌سازی فایل، و پهنای باند به موضوع "Transfer" گره خورده‌اند.

در عرصه‌ی مالی، انتقال وجه (Money Transfer) یکی از مهم‌ترین ابزارهای اقتصادی است. افراد و سازمان‌ها با استفاده از سیستم‌های بانکی یا پلتفرم‌های دیجیتال مانند PayPal، حواله‌های بانکی یا سامانه‌های پرداخت آنلاین، اقدام به جابه‌جایی پول می‌کنند. این انتقال‌ها ممکن است درون‌کشوری یا برون‌مرزی باشند و گاهی مشمول قوانین نظارتی، کارمزد و محدودیت‌های امنیتی‌اند. یکی از ویژگی‌های حیاتی در این نوع انتقال، شفافیت و قابل ردیابی بودن مسیر مالی است.

در حوزه‌ی حمل‌ونقل، واژه‌ی "Transfer" به مفهوم تعویض وسیله‌ی نقلیه یا انتقال مسافر یا بار از یک نقطه به نقطه‌ای دیگر است. برای مثال، در سفرهای هوایی، گاهی لازم است مسافر در فرودگاهی بین‌راهی پیاده شده و پرواز دیگری را برای ادامه‌ی مسیر انتخاب کند. این وضعیت تحت عنوان "Transfer Flight" شناخته می‌شود. همچنین در ترمینال‌های مسافربری و سیستم حمل‌ونقل عمومی نیز، اصطلاحاتی مانند "Transfer Station" به ایستگاه‌هایی اطلاق می‌شود که در آن‌ها تعویض خط یا مسیر ممکن است.

در دنیای آموزش و اشتغال، "Transfer" به معنای تغییر محل کار یا تحصیل نیز کاربرد دارد. مثلاً در نظام دانشگاهی، دانشجویی ممکن است پس از گذراندن تعدادی واحد، درخواست انتقال به دانشگاه دیگری را بدهد؛ یا کارمندی ممکن است از یک شعبه به شعبه‌ای دیگر منتقل شود. این نوع انتقال‌ها معمولاً همراه با ملاحظاتی همچون تطبیق شرایط، ارزیابی سوابق، و تأییدیه‌های رسمی صورت می‌گیرند.

گذشته‌ی ساده transfer چی میشه؟

گذشته‌ی ساده transfer در زبان انگلیسی transferred است.

شکل سوم transfer چی میشه؟

شکل سوم transfer در زبان انگلیسی transferred است.

شکل جمع transfer چی میشه؟

شکل جمع transfer در زبان انگلیسی transfers است.

وجه وصفی حال transfer چی میشه؟

وجه وصفی حال transfer در زبان انگلیسی transferring است.

سوم‌شخص مفرد transfer چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد transfer در زبان انگلیسی transfers است.

ارجاع به لغت transfer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transfer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transfer

لغات نزدیک transfer

پیشنهاد بهبود معانی