گذشتهی ساده:
transferredشکل سوم:
transferredسومشخص مفرد:
transfersوجه وصفی حال:
transferringشکل جمع:
transfersورابری کردن، ورا بردن، انتقال دادن، واگذار کردن، منتقل کردن، تحویل دادن، نقل دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He was transferred to Ardebil.
او را به اردبیل انتقال دادند.
This axle transfers motion from the motor to the wheels.
این محور، حرکت را از موتور به چرخها منتقل میکند.
to transfer money from one account to another
از یک حساب به حساب دیگر پول انتقال دادن
He transferred his lands to his eldest son.
او زمینهای خود را به اسم پسر ارشدش کرد.
Siamak transferred from Taj school to a school nearer his house.
سیامک خود را از دبستان تاج به یک مدرسه که به خانهاش نزدیکتر بود منتقل کرد.
The company will be transferring to Tabriz.
شرکت به تبریز انتقال خواهد یافت.
انتقال، واگذاری، سند انتقال، انتقالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His transfer was not approved.
با انتقال او موافقت نشد.
deed of transfer
سند انتقال
transfer of power
انتقال قدرت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «transfer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transfer