فرستادن، روانه کردن، گسیل کردن، اعزام کردن، ارسال کردن، مرخص کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I will send you a flower.
برایت گلی خواهم فرستاد.
They sent me a letter.
برایم نامهای فرستادند.
to send a representative to Congress
نماینده به کنگره فرستادن
I sent her my condolences
پیام تسلیت خود را برای او فرستادم
She sent her son to buy apples.
پسرش را فرستاد که سیب بخرد.
to send a reluctant child to school
کودک بیمیل را به مدرسه فرستادن
The soldiers were sent to the front.
سربازان را به جبهه اعزام کردند.
to send an arrow
پیکان افکندن
Her words sent me mad.
حرفهای او مرا از خشم دیوانه کرد.
Gambling sent him to his ruin.
قماربازی او را بدبخت کرد.
The next morning, a doctor was sent for in haste.
صبح روز بعد با شتاب دنبال دکتر فرستادند.
The prisoner sent forth a cry.
زندانی فریاد کشید.
Akbar sent in his resignation.
اکبر استعفای خود را فرستاد.
I sent off my application yesterday.
دیروز درخواستنامهی خودم را فرستادم.
1- فراخواندن، احضار کردن، دنبال (کسی یا چیزی) فرستادن 2- (برای دریافت یا خرید چیزی) سفارش فرستادن، درخواست ارسالدادن
بیرون دادن، متصاعد کردن، (صدا یا دود و غیره) دادن، (داد) زدن یا کشیدن
فرستادن، ارسال کردن، پست کردن
(در حین مسابقه بازیکنی را) از زمین خارج کردن
(با دادن هدیه یا مهمانی و غیره) مشایعت کردن، بدرود گفتن، بدرقه کردن
صادر کردن، فرستادن، اعزام کردن، توزیع کردن، پخش کردن
منتشر کردن، به گردش درآوردن، رواج دادن
1- با شتاب گسیل کردن، با عجله روانه کردن 2- (مثلاً با ضربهی مشت) گیج کردن، پس افکندن، فروکوفتن، تارومار کردن
send chills down someone's spine
لرزه بر اندام کسی انداختن، (کسی را) بهشدت ترساندن، شدیداً وحشتزده کردن، زهرهترک کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «send» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/send