تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گسیل کردن، اعزام کردن
تبعید کردن
از مدرسه یا دانشگاه اخراج کردن، تعلیق کردن
زندانی کردن
1- فراخواندن، احضار کردن، دنبال (کسی یا چیزی) فرستادن 2- (برای دریافت یا خرید چیزی) سفارش فرستادن، درخواست ارسالدادن
بیرون دادن، متصاعد کردن، (صدا یا دود و غیره) دادن، (داد) زدن یا کشیدن
فرستادن، رهسپار کردن
(در حین مسابقه بازیکنی را) وارد مسابقه کردن، به زمین فرستادن
فرستادن، ارسال کردن، پست کردن
(در حین مسابقه بازیکنی را) از زمین خارج کردن
(با دادن هدیه یا مهمانی و غیره) مشایعت کردن، بدرود گفتن، بدرقه کردن
صادر کردن، فرستادن، اعزام کردن، توزیع کردن، پخش کردن
منتشر کردن، به گردش درآوردن، رواج دادن
محکوم به زندان کردن، به زندان فرستادن
مسخره کردن، ادای کسی را درآوردن
1- با شتاب گسیل کردن، با عجله روانه کردن 2- (مثلاً با ضربهی مشت) گیج کردن، پس افکندن، فروکوفتن، تارومار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «send» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/send