آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Stir

stɜːr stɜː

گذشته‌ی ساده:

stirred

شکل سوم:

stirred

سوم‌شخص مفرد:

stirs

وجه وصفی حال:

stirring

شکل جمع:

stirs

معنی stir | جمله با stir

verb - transitive verb - intransitive B1

جم خوردن، تکان دادن، به جنبش درآوردن، حرکت دادن، به‌ هم زدن، به جوش آوردن، تحریک کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

I didn't stir out of the house yesterday.

دیروز از خانه جم نخوردم.

The people were stirred up to rebellion.

مردم را تحریک به شورش کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Once again, the city is stirring.

بار دیگر شهر به فعالیت در آمده است.

to stir memories

خاطرات را زنده کردن

Her speech stirred us into action.

نطق او ما را به فعالیت در آورد.

Their deplorable condition stirred universal pity.

وضع اسفناک آن‌ها ترحم همگان را برانگیخت.

Obstacles stirred him to greater effort.

موانع او را به کوشش بیشتر وامی‌داشت.

The air was calm and not a leaf was stirring.

هوا آرام بود و حتی یک برگ هم تکان نمی‌خورد.

She said, "you must stir yourself to sweep the floor."

گفت "باید جم بخوری و اتاق را جارو کنی".

verb - transitive

غذا و آشپزی هم زدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to stir a can of paint with a stick

قوطی رنگ را با چوب هم زدن

Stir in the flour gradually to avoid lumping.

آرد را کم‌کم اضافه کن و هم بزن تا قلمبه نشود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Stir the eggs into the milk.

تخم‌مرغ‌ها را بریز توی شیر و هم بزن.

The children swam in the pool and stirred up the slime.

بچه‌ها در حوض شنا کردند و لجن‌ها را پراکنده کردند.

I stirred the fire with a poker so that it would burn better.

آتش را با سیخ زیر و رو کردم تا بهتر بسوزد.

She puts sugar in her tea and stirs it.

شکر در چای خود می‌ریزد و آن را هم می‌زند.

verb - transitive

به کار بردن، اعمال کردن، به کار گرفتن

noun countable

جنبش، حرکت، فعالیت

to give the soup a stir

آبگوشت را هم زدن

an age of stir and chance

دوران جنبش و تغییر

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the least stir of the wind

کمترین تکان باد

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stir

  1. verb mix up, agitate
    Antonyms:
  1. verb get up and going
    Synonyms:
    Antonyms:

Phrasal verbs

stir up

شوراندن، تحریک کردن، برانگیختن، راندن

سوال‌های رایج stir

گذشته‌ی ساده stir چی میشه؟

گذشته‌ی ساده stir در زبان انگلیسی stirred است.

شکل سوم stir چی میشه؟

شکل سوم stir در زبان انگلیسی stirred است.

شکل جمع stir چی میشه؟

شکل جمع stir در زبان انگلیسی stirs است.

وجه وصفی حال stir چی میشه؟

وجه وصفی حال stir در زبان انگلیسی stirring است.

سوم‌شخص مفرد stir چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد stir در زبان انگلیسی stirs است.

ارجاع به لغت stir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stir

لغات نزدیک stir

پیشنهاد بهبود معانی