آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Stir

    stɜːr stɜː

    گذشته‌ی ساده:

    stirred

    شکل سوم:

    stirred

    سوم‌شخص مفرد:

    stirs

    وجه وصفی حال:

    stirring

    شکل جمع:

    stirs

    معنی stir | جمله با stir

    verb - transitive verb - intransitive B1

    جم خوردن، تکان دادن، به جنبش درآوردن، حرکت دادن، به‌ هم زدن، به جوش آوردن، تحریک کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    I didn't stir out of the house yesterday.

    دیروز از خانه جم نخوردم.

    The people were stirred up to rebellion.

    مردم را تحریک به شورش کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Once again, the city is stirring.

    بار دیگر شهر به فعالیت در آمده است.

    to stir memories

    خاطرات را زنده کردن

    Her speech stirred us into action.

    نطق او ما را به فعالیت در آورد.

    Their deplorable condition stirred universal pity.

    وضع اسفناک آن‌ها ترحم همگان را برانگیخت.

    Obstacles stirred him to greater effort.

    موانع او را به کوشش بیشتر وامی‌داشت.

    The air was calm and not a leaf was stirring.

    هوا آرام بود و حتی یک برگ هم تکان نمی‌خورد.

    She said, "you must stir yourself to sweep the floor."

    گفت "باید جم بخوری و اتاق را جارو کنی".

    verb - transitive

    غذا و آشپزی هم زدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    to stir a can of paint with a stick

    قوطی رنگ را با چوب هم زدن

    Stir in the flour gradually to avoid lumping.

    آرد را کم‌کم اضافه کن و هم بزن تا قلمبه نشود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Stir the eggs into the milk.

    تخم‌مرغ‌ها را بریز توی شیر و هم بزن.

    The children swam in the pool and stirred up the slime.

    بچه‌ها در حوض شنا کردند و لجن‌ها را پراکنده کردند.

    I stirred the fire with a poker so that it would burn better.

    آتش را با سیخ زیر و رو کردم تا بهتر بسوزد.

    She puts sugar in her tea and stirs it.

    شکر در چای خود می‌ریزد و آن را هم می‌زند.

    verb - transitive

    به کار بردن، اعمال کردن، به کار گرفتن

    noun countable

    جنبش، حرکت، فعالیت

    to give the soup a stir

    آبگوشت را هم زدن

    an age of stir and chance

    دوران جنبش و تغییر

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the least stir of the wind

    کمترین تکان باد

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stir

    1. noun commotion, excitement
      Synonyms:
      disturbance agitation disorder turmoil uproar ado fuss bustle to-do activity movement din racket row scene flurry flap ferment tumult pother furor pandemonium whirl whirlwind backwash
      Antonyms:
      calm peace calmness moderation
    1. verb mix up, agitate
      Synonyms:
      mix shake disturb move beat blend whip toss agitate move about rustle flutter quiver whisk tremble
      Antonyms:
      leave alone
    1. verb incite, stimulate
      Synonyms:
      excite stimulate provoke arouse motivate spur urge drive prompt inspire move animate quicken energize inflame agitate stir up rouse waken awaken wake thrill galvanize electrify vitalize trigger abet foment spark stir embers whip up impel kindle rally rile affect bestir challenge work up add fuel to fire feed the fire make waves psych rout roust set craze switch on spook adjy
      Antonyms:
      discourage calm
    1. verb get up and going
      Synonyms:
      move wake awake rouse waken bestir budge hasten shake a leg get moving look alive exert make an effort get a move on be up and about mill about
      Antonyms:
      rest wait laze

    Phrasal verbs

    stir up

    شوراندن، تحریک کردن، برانگیختن، راندن

    سوال‌های رایج stir

    گذشته‌ی ساده stir چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stir در زبان انگلیسی stirred است.

    شکل سوم stir چی میشه؟

    شکل سوم stir در زبان انگلیسی stirred است.

    شکل جمع stir چی میشه؟

    شکل جمع stir در زبان انگلیسی stirs است.

    وجه وصفی حال stir چی میشه؟

    وجه وصفی حال stir در زبان انگلیسی stirring است.

    سوم‌شخص مفرد stir چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stir در زبان انگلیسی stirs است.

    ارجاع به لغت stir

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stir

    لغات نزدیک stir

    • - stipulation
    • - stipule
    • - stir
    • - stir up
    • - stir up memories
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.