گذشتهی ساده:
stirredشکل سوم:
stirredسومشخص مفرد:
stirsوجه وصفی حال:
stirringشکل جمع:
stirsجم خوردن، تکان دادن، به جنبش درآوردن، حرکت دادن، به هم زدن، به جوش آوردن، تحریک کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
I didn't stir out of the house yesterday.
دیروز از خانه جم نخوردم.
The people were stirred up to rebellion.
مردم را تحریک به شورش کردند.
Once again, the city is stirring.
بار دیگر شهر به فعالیت در آمده است.
to stir memories
خاطرات را زنده کردن
Her speech stirred us into action.
نطق او ما را به فعالیت در آورد.
Their deplorable condition stirred universal pity.
وضع اسفناک آنها ترحم همگان را برانگیخت.
Obstacles stirred him to greater effort.
موانع او را به کوشش بیشتر وامیداشت.
The air was calm and not a leaf was stirring.
هوا آرام بود و حتی یک برگ هم تکان نمیخورد.
She said, "you must stir yourself to sweep the floor."
گفت "باید جم بخوری و اتاق را جارو کنی".
غذا و آشپزی هم زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to stir a can of paint with a stick
قوطی رنگ را با چوب هم زدن
Stir in the flour gradually to avoid lumping.
آرد را کمکم اضافه کن و هم بزن تا قلمبه نشود.
Stir the eggs into the milk.
تخممرغها را بریز توی شیر و هم بزن.
The children swam in the pool and stirred up the slime.
بچهها در حوض شنا کردند و لجنها را پراکنده کردند.
I stirred the fire with a poker so that it would burn better.
آتش را با سیخ زیر و رو کردم تا بهتر بسوزد.
She puts sugar in her tea and stirs it.
شکر در چای خود میریزد و آن را هم میزند.
به کار بردن، اعمال کردن، به کار گرفتن
جنبش، حرکت، فعالیت
to give the soup a stir
آبگوشت را هم زدن
an age of stir and chance
دوران جنبش و تغییر
the least stir of the wind
کمترین تکان باد
شوراندن، تحریک کردن، برانگیختن، راندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stir» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stir