با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Furor

ˈfjʊrɒr ˈfjʊrɒr
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
دیوانگی، خشم زیاد، عشق مفرط، غضب
- Their divorce created a furor.
- طلاق آن دو غوغا به پا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furor

  1. noun disturbance, excitement
    Synonyms: ado, agitation, big scene, big stink, bustle, commotion, craze, enthusiasm, fad, ferment, flap, free-for-all, frenzy, fury, fuss, hell broke loose, hullabaloo, hysteria, lunacy, madness, mania, outburst, outcry, rage, row, ruckus, stir, to-do, tumult, uproar, whirl
    Antonyms: calm, peace

ارجاع به لغت furor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/furor

لغات نزدیک furor

پیشنهاد بهبود معانی