گذشتهی ساده:
bustledشکل سوم:
bustledسومشخص مفرد:
bustlesوجه وصفی حال:
bustlingشکل جمع:
bustlesشلوغ شدن، به جنبوجوش افتادن، در تکاپو بودن، اینور و آنور دویدن، هایوهوی داشتن، تقلا داشتن، کشمکش داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Once again, the Tehran stock market was bustling.
بازار سهام تهران بار دیگر به جنبوجوش افتاد.
Servants were bustling in and out of the kitchen.
پیشخدمتها در داخل و خارج از آشپزخانه در تکاپو بودند.
تکاپو، جنبوجوش، هایوهوی، جنبش، تقلا، کشمکش، شلوغی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the hustle and bustle of the big city
شلوغی و جنبوجوش شهر بزرگ
the bustling manager of that company
مدیر پرتکاپوی آن شرکت
The bustle of the airport gave me a headache.
شلوغی فرودگاه سرم را به درد آورد.
فنر دامن، فنر پشت دامنهای دورهی ویکتوریایی
The fashion of wearing a bustle declined in the early 20th century.
مد پوشیدن فنر دامن در اوایل قرن ۲۰ کاهش یافت.
The Victorian lady's dress was accentuated by a voluminous bustle.
لباس خانم ویکتوریایی با فنر دامن بزرگی برجسته شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bustle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bustle