فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hum

hʌm hʌm hʌm

گذشته‌ی ساده:

hummed

شکل سوم:

hummed

سوم‌شخص مفرد:

hums

وجه وصفی حال:

humming

شکل جمع:

hums

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb interjection

وزوز کردن، همهمه کردن، صدا کردن (مثل فرفره)، زمزمه کردن، در فعالیت بودن، فریب دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

A bee was humming around my head.

زنبوری دور سرم وزوز می‌کرد.

Mosquitoes hummed.

پشه‌ها وزوز می‌کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The ceiling fan hummed all night.

بادزن سقف تمام شب فرفر می‌کرد.

to hum a tune

آهنگی را زمزمه کردن

She hummed the baby to sleep.

زیر لبی (لالایی) خواند تا بچه به خواب رفت.

He hummed his displeasure.

او با من‌من کردن ناخشنودی خود را نشان داد.

My head is humming.

سرم صدا می‌کند.

Once again,our economy is humming.

اقتصاد ما دوباره به جنبش در آمده است.

The car industry too is beginning to hum.

صنعت اتومبیل‌سازی نیز شروع به جنب‌وجوش کرده است .

the fan's hum

(صدای) فرفر پنکه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hum

  1. verb buzz, vibrate
    Synonyms:
    sound whir vibrate murmur drone sing throb rustle mumble moan whisper purr strum trill warble zoom bumble thrum bombinate bombilate sing low croon

ارجاع به لغت hum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hum

لغات نزدیک hum

پیشنهاد بهبود معانی