فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Croon

kruːn kruːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adverb
    ناله، زمزمه، زمزمه کردن، آواز
    • - A mother crooning to her baby.
    • - مادری که برای کودک خود سرود زمزمه می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد croon

  1. verb To produce vocal music
    Synonyms: hum, sing, sing sentimentally, warble, bellow, lull, murmur, purr, roar, wail

ارجاع به لغت croon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «croon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/croon

لغات نزدیک croon

پیشنهاد بهبود معانی