گذشتهی ساده:
roaredشکل سوم:
roaredسومشخص مفرد:
roarsوجه وصفی حال:
roaringشکل جمع:
roarsغریدن، غرش کردن، خروشیدن
When I pressed my foot on the gas pedal, the engine roared.
وقتی پایم را روی گاز فشار دادم، موتور به غرش درآمد.
The cannons began to roar.
توپها شروع به غرش کردند.
با سرعت و سروصدا حرکت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The motorcycle roared down the empty street, leaving a trail of dust behind.
موتورسیکلت در خیابان خالی با سرعت و سروصدا حرکت کرد و ردی از گردوغبار را پشتسر گذاشت.
The airplane roared across the sky.
این هواپیما در میان آسمان با سرعت و سروصدا حرکت میکرد.
فریاد کشیدن، غوغا کردن، هیاهو کردن، دادوفریاد کردن، نعره کشیدن
She roared herself hoarse.
از بس نعره کشید صدایش به خسخس افتاد.
Ahmad roared in response, "get out of my house!"
احمد در پاسخ دادوفریاد کشید: «از خانهام برو بیرون!»
When our team scored (a goal), the spectators roared.
وقتی که تیم ما گل زد تماشاچیان هیاهو کردند.
to roar with pain
از درد فریاد کشیدن
فریاد، صدای بلند، غرش، سروصدا، خروش، نعره
the roar of the fans
سروصدای تماشاچیان
the roar of an angry lion
غرش یک شیر ژیان
the roar of their laughter
صدای بلند قهقههی آنها
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «roar» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roar