فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Trumpet

ˈtrʌmpɪt ˈtrʌmpɪt

گذشته‌ی ساده:

trumpeted

شکل سوم:

trumpeted

سوم‌شخص مفرد:

trumpets

وجه وصفی حال:

trumpeting

شکل جمع:

trumpets

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb B1

شیپور، کرنا، بوق، شیپورچی، شیپور زدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Zahra is always trumpeting the intelligence of her son.

زهرا همیشه از هوش سرشار پسرش تعریف می‌کند.

The company is trumpeting its new five-year plan.

شرکت دارد برنامه‌ی پنج‌ساله جدید خود را در بوق و کرنا می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trumpet

  1. noun a brass musical instrument with a brilliant tone; has a narrow tube and a flared bell and is played by means of valves
    Synonyms:
    horn instrument bugle cornet trump wind-instrument clarion brass wind shophar (heb.)
  1. verb
    Synonyms:
    advertise publish proclaim herald tout blare

Idioms

blow one's own trumpet

(با سر و صدا) از خود تعریف کردن، به سود خود تبلیغ کردن

ارجاع به لغت trumpet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trumpet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trumpet

لغات نزدیک trumpet

پیشنهاد بهبود معانی