گذشتهی ساده:
blaredشکل سوم:
blaredسومشخص مفرد:
blaresوجه وصفی حال:
blaringشکل جمع:
blaresصداکردن (مثل شیپور)، جار زدن، با فریاد گفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The blare of loudspeakers made sleeping impossible.
صدای عروعر بلندگوها خوابیدن را غیرممکن میکرد.
A radio was blaring in the next room.
در اتاق مجاور رادیویی زرزر میکرد.
Trumpets blared.
صدای گوشخراش شپیورها بلند شد.
The loudspeaker blared out the names of the captives.
بلندگو با صدای گوشخراش نام اسیران را اعلام کرد.
(بلند و ناخوشایند) صدا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blare» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blare