فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Blare

bler bleə

گذشته‌ی ساده:

blared

شکل سوم:

blared

سوم‌شخص مفرد:

blares

وجه وصفی حال:

blaring

شکل جمع:

blares

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

صداکردن (مثل شیپور)، جار زدن، با فریاد گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The blare of loudspeakers made sleeping impossible.

صدای عروعر بلندگوها خوابیدن را غیرممکن می‌کرد.

A radio was blaring in the next room.

در اتاق مجاور رادیویی زرزر می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Trumpets blared.

صدای گوش‌خراش شپیورها بلند شد.

The loudspeaker blared out the names of the captives.

بلندگو با صدای گوش‌خراش نام اسیران را اعلام کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blare

  1. verb make loud noise
    Synonyms:
    shout roar scream boom bellow resound blast clamor sound out peal trumpet honk hoot bark clang toot bray

Phrasal verbs

blare out

(بلند و ناخوشایند) صدا کردن

ارجاع به لغت blare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blare

لغات نزدیک blare

پیشنهاد بهبود معانی